سفارش تبلیغ
صبا ویژن




شیخ بهایی نقل می کند که عابدی در کوه لبنان پیوسته به عبادت خداوند گرم و مشغول بود و حتی دمی از طاعت وی غفلت نمی ورزید و خداوند نیز از احوال وی غافل نبود و به وقت گرسنگی و نیاز مائده ای آسمانی فرو می فرستاد و او نیز تناول می کرد و شاکر بود.اما امتحان سیره خداوندی است زیرا که مشت آدمی باز می شود و خود را آن گونه که هست می یابد و می بیند.
از این رو خداوند عابد را امتحان نموده و یکی دو روز مائده را فرو نفرستاد و عابد به جای تحمل و تامل راه ِ خانه گبری را پیش گرفت و از او چیزی خواست و او نیز چند قطعه ای نان به او داد. در بازگشت سگی که بر خانه گبر پاسبانی می کرد پیوسته به دنبال عابد می رفت و پارس می نمود و عابد از هولِ جان نان ها را پیش روی سگ فرو ریخت و سگ همه را خورد ، اما باز به دنبال عابد راه افتاد و پارس می کرد. سرانجام عابد به جوش آمد و نهیب زد که ای بی شرم! آنچه داشتم دادم ، چرا رهایم نمی کنی؟
و به اذن خداوند سگ به زبان آمد و به عابد گفت: من بی شرم نیستم چرا که بیست سال تمام است بر خانه این گبر نگهبانم و ای بسا روزها به طول می انجامد و مرا حتی پاره استخوانی نمی دهد ، اما با این همه او را رها نمی کنم،اما تنها یک شبانه روز ،روزی و رزق تو نرسید ولی او را رها کردی و بر درخانه دشمن او کوفتی ، راستی بی شرم کیست؟ 






تاریخ : شنبه 91/2/30 | 8:48 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروز | نظرات ()
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


کد موسیقی برای وبلاگ