من باران را دیدم که بی دریغ می بارید، فارغ از آن که بداند یا بپرسد که پیاله های خالی از آن کیست.
تاریخ : چهارشنبه 93/8/21 | 7:31 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروز | نظرات ()
تاریخ : چهارشنبه 93/8/21 | 7:30 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروز | نظرات ()
انتهای حرفم
من پُر از آرزوی پروازم
من پُر از حسرت یک فریادم
واسه فردای من یک کاری کن
من تغاص گذشته رو دادم
من واسه ی بودن تو ، جنگیدم
همه جا روبروی من بودی
هیچی آرزو نکردم چون
همه ی آرزوی من بودی
تاریخ : چهارشنبه 93/8/7 | 8:47 صبح | نویسنده : سیدسعیدبهروز | نظرات ()