دیدنی های امروز
یکی از هواداران بشار اسد رییس جمهوری سوریه در حال بوسیدن پوستر وی (دمشق)
دستگیری یکی از نوجوانان فلسطینی از سوی نظامیان اسراییلی (بیت المقدس)
دانشگاه الله آباد هند
دوقلوهای دختری که یک سال با هم اختلاف دارند. به دلیل تولد این دوقلوها در نیمه شب 31 دسامبر یکی از آنها دقایقی قبل از سال نو به دنیا آمد و دیگری در نخستین دقایق سال 2012
اسکی باز نروژی در حال پرش در مسابقات جهانی اسکی پرش اتریش
موج سواری در سواحل اسپانیا
یک بی خانمان آمریکایی در مرکز صلیب سرخ در ساحل " وست پالم" فلوریدا
پرسنل قراردادی پلیس هند در اعتراض به تمدید نشدن قرار دادهایشان یک جاده را بسته اند
بدون شرح!
بیشتر پدر و مادرها باید تلاش زیادی برای خوراندن سبزیها به کودک کنند و در این راه سخت حتی ممکن است مجبور به التماس و رشوه دادن شوند تا شاید فرزندشان کمی سبزی بخورد. به گزارش برترین ها جسیکا ساینفیلد، نویسنده 2کتاب آشپزی برای کودکان میگوید: «بسیار دشوار است که نیمی از بشقاب غذای کودک را با میوه و سبزی پر کنید و از او بخواهید آن را بخورد. من با هزاران پدر و مادر صحبت کردهام و اغلب آنها میگویند، نتوانستهاند کودکشان را وادار به امتحان کردن و خوردن سبزیها کنند.» آمار نشان میدهد بچهها به میزان کافی میوه و سبزی دریافت نمیکنند. تحقیقی که در سال2009 توسط دانشگاه «اوهایو» انجام شده نشان میدهد فقط 22درصد کودکان 2 تا 5 ساله از میوهها و سبزیها استفاده میکنند. این موضوع در مورد کودکان 6 تا 11سال بدتر هم میشود چون تنها 16 درصد از این گروه از میوه و سبزی استفاده میکنند و 11درصد از کودکان 12تا 18سال از این گروه تغذیه میکنند. در تحقیقی روی 6هزار کودک حدود یک سوم از مصرف سبزیها مربوط به سیبزمینی سرخ کرده و کمی بیش از یک سوم از مصرف میوهها هم مربوط به آبمیوه بود اما باید بدانید این شروع یک جنگ نیست. بهطور کلی در هر زمینهای نباید با کودکان با دعوا و بحث و جدل رفتار کنید بلکه باید با تکنیکهای خاصی آنها را به انجام کار درست که خوردن انواع سبزی است تشویق کنید.
این اصلا حرف تازهای نیست که بچهها اغلب اوقات کنترل میشوند و این والدین هستند که تصمیم میگیرند. حالا بازی را عوض کنید و با فرزندتان سری به سبزیفروش محل بزنید و اجازه دهید کودک میوهها و سبزیهای جدیدی را که میخواهد امتحان کند، انتخاب کند اما یک قرار بگذارید، آنها میتوانند هر آنچه میخواهند را انتخاب کنند اما تنها اگر همه اعضای خانواده بخواهند آن را امتحان کنند، آن را میخرید. این به آن معناست که شما ممکن است مجبور شوید شلغمها را از سبد خرید خود حذف کنید. آنها را در شستوشوی سبزیها، پوست کندن آنها و همچنین در انتخاب روش پخت مشارکت دهید. بگذارید آنها سبزیها را لمس کرده و بو کنند. با انجام این کارها خواهید دید چطور آنها نسبت به غذایی که خود در تهیه آن مشارکت داشتهاند میل و علاقه نشان میدهند.
همان کاری را که در خرید سبزی انجام دادید، در آشپزخانه هم تکرار کنید. بچهها معمولا دوست دارند در تهیه آنچه میخواهند در وعده غذایی بخورند شریک باشند. به آنها پیشنهاد کنید ظرف پاستا، سالاد یا سیبزمینی سرخ کردهشان را خودشان تهیه کنند. به آنها نحوه پخت را آموزش دهید و کمکشان کنید خود را در آشپزخانه و کنار شما مفید احساس کنند. اگر سبزیهای مختلف را در ظروف کوچک طبقهبندی کنید و به بچههای خود اجازه خلاقیت بیشتر بدهید آنها بهطور حتم ترغیب میشوند بشقاب غذایشان را با سبزیهای موجود تزئین کنند و به این ترتیب مسیر غذا از بشقاب به دهان راحتتر طی میشود.
فرزند شما ممکن است با این فکر بزرگ شود که نخودفرنگی دوست ندارد چون همیشه آن را از قوطی کنسرو مصرف میکرد. درحالیکه مزه سبزیهای تازه، متفاوت و بسیار بهتر از انواع کنسروی است. بنابراین بهتر است از فروشگاه عرضه سبزیهای تازه سبزی را تهیه کنید. به این ترتیب کودک شما ممکن است چیزهایی را بخورد که قبلا آنها را خوشمزه نمیدانست.
کودکان معمولا دوست دارند از سبزیها اشکال متفاوت درست کنند. میتوانید برای سبزیها اسامی مختلف بسازید. بهعنوان مثال کلم بروکلی را به درخت تشبیه کنید و گل آفتابگردان را به مغز تشبیه کنید و از آنها بخواهید با آنها اشکال گوناگون بسازند. حتی میتوانید خواص سبزیها را به شکل داستان به آنها بگویید. بهعنوان مثال بگویید «میدانستی هویج به تو قدرت دید زیاد میدهد؟ به این ترتیب میتوانی آن طرف دیوارها را ببینی.» مطمئن باشید کودک شما از این داستانها لذت میبرد و آنها را امتحان میکند.
سسهایی را تهیه یا خریداری کنید که مورد تایید است و بچهها از آن لذت میبرند و اجازه دهید آن را آزادانه استفاده کنند. هیچوقت سعی نکنید سبزیها را درون سس مایونز آغشته کنید. استفاده از سسهای سالم مانند سس بالزامیک، بادام زمینی و برخی دیگر از سسهایی که با ماست تهیه میشوند، گزینههای مناسبی هستند. به این ترتیب نگران غرق شدن هویج در این سسها نیستید.
کودکان معمولا دوست دارند از سبزیها اشکال متفاوت درست کنند. میتوانید برای سبزیها اسامی مختلف بسازید. بهعنوان مثال کلم بروکلی را به درخت تشبیه کنید و گل آفتابگردان را به مغز تشبیه کنید و از آنها بخواهید با آنها اشکال گوناگون بسازند. حتی میتوانید خواص سبزیها را به شکل داستان به آنها بگویید. بهعنوان مثال بگویید «میدانستی هویج به تو قدرت دید زیاد میدهد؟ به این ترتیب میتوانی آن طرف دیوارها را ببینی.» مطمئن باشید کودک شما از این داستانها لذت میبرد و آنها را امتحان میکند.
سسهایی را تهیه یا خریداری کنید که مورد تایید است و بچهها از آن لذت میبرند و اجازه دهید آن را آزادانه استفاده کنند. هیچوقت سعی نکنید سبزیها را درون سس مایونز آغشته کنید. استفاده از سسهای سالم مانند سس بالزامیک، بادام زمینی و برخی دیگر از سسهایی که با ماست تهیه میشوند، گزینههای مناسبی هستند. به این ترتیب نگران غرق شدن هویج در این سسها نیستید.
بچهها از شما تقلید میکنند. اگر شما سبزی مصرف نمیکنید بچه شما هم از شما الگو میگیرد و متقاعد کردنش برای خوردن سبزی بیفایده است.درحالیکه اگر شما سبزیها را با میل و رغبت بخورید کودکان نیز آنها را با میل مصرف میکنند. اگر شما سبزیخور حرفهای نیستید این مسئولیت را به فرد دیگری مانند پدربزرگ یا مادربزرگ محول کنید. گاهی اوقات کودکان از دیگران بیشتر حرف شنوی دارند. بشقاب غذای کودک را با سبزیهای رنگی پر کنید و به او نشان دهید چگونه میتوان با آنها تغذیه سالم داشت.
اگر فرزندتان خوردن کلم بروکلی خام را دوست ندارد ممکن است از بخار پز آن لذت ببرد. میتوانید لوبیا سبز خام را در اجاق گاز تبدیل به لوبیا سبز سرخ شده کنید و آن را با سس گوجهفرنگی برای کودکتان سرو کنید. تجربه نشان داده، بسیاری از کودکان از سبزیهای سرخ کرده به این دلیل که رویشان ترد شده و درونشان پخته استقبال میکنند. سعی کنید راههای جدید تهیه سبزیها را امتحان کنید. مثلا آنها را با روغن زیتون مخلوط کرده و قبل از پخت مقداری پنیر پارمسان روی آنها بریزید.
مزاج بچهها دائما در حال تغییر است. بنابراین زود تسلیم نشوید. ممکن است بعد از انجام این نکات باز همزمان زیادی برای علاقهمند کردن کودکان نیاز باشد. اگر چند مرتبه از کودک خواستید اسفناج یا بروکلی بخورد و او سرباز زد، خسته نشوید. کودکان هر روز با روز قبل تفاوت دارند و شاید لازم باشد تا بارها یک سبزی را امتحان کنند تا به آن علاقهمند شوند. پس زود کنار نکشید و دوباره سعی کنید، دیر یا زود با شما همکاری میکنند. میتوانید سبزیها را بهعنوان چاشنی در غذا استفاده کنید. سبزیهایی مانند هویج، گوجهفرنگی و فلفل را میتوانید در غذاهایی مانند لازانیا یا اسپاگتی استفاده کنید. وقتی سبزیها با دیگر مواد لازم مخلوط میشوند، خوشمزهتر میشوند.
بسیاری از والدین سعی میکنند از مکملها به جای سبزی استفاده کنند، درحالیکه این مکملها هیچگاه به اندازه این مواد مغذی مفید نیستند و اگر به اندازه مناسب مصرف نشوند حتی میتوانند خطرناک باشند. به جای سبزیها میتوانید از میوهها استفاده کنید که همان نیرو بخشی سبزیها را دارند. بهعنوان مثال زردآلو و هلو منبع غنی ویتامین A هستند و میتوان به جای هویج از آنها استفاده کرد.
پدر و مادر میتوانند با تغییر سبزیها در غذاهای مورد علاقه کودک ذائقه او را امتحان کنند. بهعنوان مثال میتوانند یک بار بهجای سیب زمینی سرخ کرده از سیب زمینی شیرین استفاده کنند و در نتیجه ویتامینهای بیشتری به بدن کودک خود برسانند. سبزی را میتوان بهصورت پوره به غذا اضافه کرد. به این ترتیب مواد مغذی به غذای کودک وارد میشود بدون آنکه مزه غذا تغییر خاصی کند. سبزیهایی مثل کدو حلوایی و هویج را میتوان بهعنوان پوره به سوپ اضافه کرد.
1- هرگز از دستمال کاغذی یا دستمال های توالت برای پاک کردن شیشه عینک خود استفاده نکنید. این دستمال ها از چوب ساخته شده اند و شیشه های عینک شما را خش می اندازند. دکتر Robert Noecher می گوید من از کراواتم برای اینکار استفاده می کنم به این خاطر که از ابریشم ساخته شده و بسیار نرم و لطیف است.
2- عینک های آفتابی پولاریزه برای کم کردن حساسیت نسبت به نور و بازتاب آن از اجسام براق، بسیار مناسب هستند، اما برای دیدن صفحه های موبایل یا سیستم های راهیاب شما را با مشکل مواجه خواهند کرد. این مشکل حتی برای دیدن صفحه های دستگاه های خودپرداز جدی تر خواهد بود.
3- بسیاری از ما فکر می کنیم، پس از یک جراحی چشم، به سرعت می توانیم به زندگی عادی خود برگردیم، اما در واقع برای بسیاری از افراد، این زمان، مقادیری بیشتر طول می کشد. پس از اینکه مجبور شویم بر روی یک متن چند صفحه ای تمرکز کنیم، متوجه می شویم که آنقدر ها هم که فکر می کنیم کار ساده ای نیست و به زمانی بیش از این نیاز است.
4- بسیاری از مردم می دانند که اشعه ماوراء بنفش (UV) به پوست آسیب جدی میرساند، اما نمی دانند که این اشعه برای چشمان نیز مضر است. آیا شما از کسانی هستید که تنها زمانیکه آسمان آفتابی است عینک میزنید؟ مثل این می ماند که بگویید من فقط گاهی اوقات سیگار میکشم!
عینک آفتابی ای را انتخاب کنید که به اندازه کافی برای جلوگیری از ورود اشعه از بالا و پایین بزرگ باشند حتی اطراف آن نیز ضخیم باشد. اگر از لنز استفاده می کنید محافظ UV را بخواهید.
5- علی رغم اینکه نسل های مختلف، درباره فواید هویج، به فرزندان خود بسیار گفته اند، هویج بهترین غذا برای چشم ها نیست. البته شاید بتوان این امتیاز را بیشتر به اسفناج، کلم پیچ و دیگر سبزیجات با برگ تیره نسبت داد.
6- قطره های چشم (از هر نوع)، اگر در یخچال نگهداری شوند، سوزش کمتری ایجاد می کنند.
7- بعضی از پزشکان بیماران را جهت جراحی آب مروارید تحت فشار قرار می دهند. اگر برای جراحی با مشکلات مالی مواجه هستید باید گفت که صبر کردن برای این جراحی آسیبی به چشم های شما نمی رساند. آب مروارید فقط دید شما را با مشکل روبرو می کند مانند این است که از یک پنجره کثیف به بیرون نگاه کنید.
8- مطالعه در نور کم به چشمان شما آسیب نمی رساند. بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد سردرد شدن شماست.
9- اگر از لنز های مدت دار استفاده می کنید، آنها را قبل از خواب در بیاورید. شانس عفونی شدن چشم ها به هنگام خواب با این لنزها 10 تا 15 برابر بیشتر است.
لنزهای مدت دار لنزهایی هستند که می توان آنها را تقریباً تا 7 روز بدون اینکه نیازی به در آوردنشان به هنگام خواب باشد، استفاده کرد. 10- زمانی که به قطره چشم نیاز دارید آن قطره ای را که از خیلی وقت پیش در کابینت نگه داشته اید را استفاده نکنید. اگر چشم شما عفونی شده باشد این قطره شاید قرمزی چشم را بهتر کند، اما ممکن است باعث بدتر شدن عفونت شود. برخی افراد چشم خود را به خاطر همین اشتباه از دست داده اند.
11- ورم ملتحمه همیشه خوش خیم نیست. برخی بیماران به خاطر این بیماری دچار حساسیت به نور شده و یا بینایی خود را از دست می دهند. اما بسیاری از پزشکان آنتی بیوتیک را برای درمان آن تجویز کرده که اگر مشکل ویروسی باشد هیچ کمکی نخواهد کرد. اما اگر مبتلا به ورم ملتحمه باکتریایی شده باشید، شاید چنین درمانی برای شما کارگر باشد.
12- تست های سالیانه تنها راه برای جلوگیری از این بیماری ها هستند. این اصلا خوب نیست که منتظر بمانیم تا علائم بیماریهای چشمی به طور کامل ظاهر شوند و برای مان مشکل ساز شوند تا به پزشک مراجعه کنیم. توجه داشته باشید، برخی بیماریهای چشمی تا زمانیکه بینایی شما را از بین نبرند بروز نمی کنند.
13- اگر شما بالای 60 سال هستید و تصمیم به عمل جراحی لیزیک گرفته اید، صبر کنید تا دچار آب مروارید شوید. سپس ما می توانیم بینایی شما را طی جراحی آب مروارید ترمیم کنیم و بیمه نیز به راحتی هزینه آن را پرداخت خواهد کرد. م:ایران...
کریسمَس یا نوئل نام جشنی است در آیین مسیحیت که به منظور گرامیداشت زادروز مسیح برگزار میشود. بسیاری از اعضای کلیسای کاتولیک روم و پیروان آیین پروتستان، کریسمس را در روز 25 دسامبر جشن گرفته و بسیاری آنرا در شامگاه 24 دسامبر نیز برگزار میکنند. اعضای بیشتر کلیساهای ارتودوکس در سراسر دنیا نیز روز بیست و پنجم دسامبر را به عنوان میلاد مسیح جشن میگیرند. برخی از مسیحیان ارتودوکس در روسیه، اوکراین، سرزمین مقدس (ناحیه تاریخی فلسطین) و دیگر مکانها، به سبب پیروی از گاهشماری یولیانی، جشن کریسمس را در روز 7 ژانویه برپا میدارند. اعضای کلیسای ارامنه طبق سنت منحصر به فردی، روز میلاد و همچنین روز غسل تعمید مسیح را همزمان در روز ششم ژانویه جشن میگیرند.
ایام دوازده روزه کریسمس با سالروز میلاد مسیح در 25 دسامبر آغاز گشته و تا جشن خاجشویان در روز 6 ژانویه ادامه مییابد. هرچند مهمترین عید مذهبی در گاهشمار مسیحی، روز عید پاک ( به عنوان روز مصلوب شدن و رستاخیز عیسی) است، مردم بسیاری بهخصوص در کشورهای ایالات متحده و کانادا، کریسمس را مهمترین رویداد سالانه مسیحی محسوب میدارند. با وجودی که این روز، یک عید مذهبی شناخته میشود، از اوایل سده بیستم میلادی به بعد به طور گسترده به عنوان یک جشن غیر مذهبی برگزار شده و برای بیشتر مردم، این ایام فرصتی است برای دور هم جمع شدن اقوام و دوستان و هدیه دادن به هم. کریسمس با آیینهای ویژهای بهطور مثال آراستن یک درخت کاج، برگزار شده و شخصیتی خیالی به نام بابانوئل در آن نقشی مهم دارد.
هنر و خلاقیت با قوطی کنسرو!
26 گروه از هنرمندان نیویورک با شرکت در یک مسابقه خیریه اشکال و مجسمه هایی از قوطی کنسرو ایجاد کردند.
انگار فراموشی رسم دنیاست؛ گویا قرار است قهرمانهای زندگیمان با گذر زمان در لابلای صفحات کتاب زندگی گم شوند و هیچکس یادی از آنها نکند، تا موقعی که درد و غم بر چهره آنها بنشیند و تازه، شاید آن موقع گذر رهگذری بر کوی و برزن آنها بیفتد.
یادمان نرفته و هرگز هم یادمان نمیرود، وقتی برگهای کاهی «فارسی» سوم دبستان را ورق میزدیم، داستان کشاورز جوانی را میدیدیم و میخواندیم که در دل شب ظلمانی و در اوج گمنامی، درس ایثار و فداکاری را برای آن شب و فرداهای آن روزگار به دیگران آموخت؛ مرد جوانی که از آن به بعد، همه او را با نام «دهقان فداکار» شناختند و حالا نیم قرن از آن شب میگذرد.
سرمای استخوانسوز پائیز، شب تیره و تار، ریزش کوه، ریلهای درهم پیچیده، سوت قطار، پیراهن، نفت فانوس، آتش و ... رژه مرگ بر روی خط آهن؛ اینها کلماتی است که با شنیدن نام «دهقان فداکار» ناخودآگاه ذهن دانشآموزان دیروز و امروز با آنها درگیر میشود و جلوهای از درس زندگی را با خود مرور میکند.
امروز دیگر همه «ریزعلی خواجوی» را میشناسند؛ آری، «ریزعلی» همان دهقان فداکاری که میشناسی و میشناسیم، اما چه میشود کرد که امروز قهرمان فداکار سالهای دور و نزدیک کتابهای درسی، نه محتاج فداکاری دیگران، بلکه منتظر یک جرعه مسئولیتشناسی و قدردانی قدرشناسان است.
* اسطورهای آرام ، در کوچه پس کوچههای شهری شلوغ
«أزبرعلی حاجوی» که در کتاب فارسی سوم دبستان به «ریزعلی خواجوی» معروف شده است، این روزها در سنین بیش از 80 سالگی روزگار خود را سپری میکند و البته این گذران زندگی، خالی از رنج و مشقتهای بیشمار هم نیست، آن هم برای کسی که برای بزرگترها و کوچکترهای ما حکم اسطورهای را دارد که تا زمان میگذرد، یاد و نامش در دلها باقی است.
در میان هیاهو و کشاکش زندگی ماشینی و در کوچه پس کوچههای شهری شلوغ، سراغ خانه ریزعلی را میگیریم و دقایقی پای حرفهای گفته و ناگفته او مینشینیم؛ کوچههای تنگ و صمیمی در مناطق قدیمی کرج و خانهای در طبقه همکف یک ساختمان 4 طبقه که جز صفا و سادگی و چند تکه اثاثیه معمولی، چیز دیگری در آن پیدا نمیشود.
ریزعلی در پنجمین روز از اسفند سال 1309 شمسی در یکی از روستاهای شهرستان میانه از توابع استان آذربایجان شرقی به دنیا آمده و حالا حدود 5 سال است که روستای محل زادگاهش را به خاطر شرایط سخت زندگی و تنهایی، ترک کرده و همراه با همسرش به منطقه «حصارک کرج» آمده است و زندگی میکند.
دهقان فداکار 5 پسر و 3 دختر دارد که هر کدامشان در گوشهای از تهران و کرج روزگار خود را میگذرانند و آنطور که خودش اشارهای گذرا میکند، یکی از پسرانش نیز جانباز سالهای حماسه و خون است.
* فداکاری با چاشنی کُتک / گمنامی تا دهه 70
«توانا»، هر چند بارها و بارها داستان آن شب سرد پاییزی را در کتابهایمان خواندهایم، اما شاید شنیدن داستان دهقان فداکار از زبان خودش لطف دیگری داشته باشد؛ هرچند بازگویی آن روزها با کمک داماد و دختر وی میسر میشود، چراکه قهرمان قصه ما به زبان شیرین آذری سخن میگوید و فارسی سخن گفتن برایش سخت است.
ریزعلی به شرح ماجرای شبی میپردازد که جان مسافران قطار تبریز به تهران را نجات داد؛ آن هم بر روی ریلهای آهنی و بر فراز درّهای 40 متری که اگر ریزعلی نبود و قطار از راه میرسید، شاید قطعههای کوچک و بزرگ آن غول آهنی و مسافرانش را باید در میان امواج خروشان رودخانه سرد پایین ریل پیدا میکردند.
ریزعلی میگوید: این واقعه به حدود 50 سال پیش و زمانی که حدود 31 الی 32 ساله بودم و یک فرزند داشتم بازمیگردد؛ یادم میآید اواخر پاییز بود که یک شب باجناقم میهمان من شده بود؛ ساعت 8 شب یکباره از زیر کرسی بلند شد و گفت که «الان یادم افتاد که فردا دوستانم برای فروش گوسفندان خود به تهران میروند و من هم باید بروم» و از من خواست که او را به ایستگاه قطار در حدود 7 کیلومتری منزلمان برسانم.
هرچه به او اصرار کردم که «هوا سرد و بارانی است، امشب را بمان»، قبول نکرد که در نهایت با یک فانوس و تفنگ شکاری به راه افتادیم و او را به ایستگاه رساندم.
در راه برگشت به خانه دیدم که فاصله میان دو تونل بر روی خط آهن به خاطر ریزش کوه مسدود شده است و یادم آمد که قطار تا چند دقیقه دیگر از ایستگاه به سمت پایین راه میافتد، آن هم قطاری که پُر از مسافر است.
پیرمرد اینطور سر رشته صحبتهایش ادامه میدهد: با خودم گفتم «هر چه بادا باد»؛ راه افتادم به سمت ایستگاه، اما حدود دو کیلومتر که مانده بود متوجه شدم که قطار از ایستگاه حرکت کرده و چون وزش باد فانوسم را خاموش کرده بود، چارهای ندیدم جز اینکه کُتم را درآوردم و بر سر چوب بستم و نفت فانوس را بر روی آن ریختم و با کبریتی که همراه داشتم، آن را آتش زدم و دوان دوان بر روی ریل قطار به راننده علامت دادم.
وقتی دیدم که راننده متوجه نمیشود، با تفنگ شکاری یکی دو گلوله شلیک کردم که راننده متوجه شد و وقتی قطار کمکم توقف کرد، همه مأموران و مسافران از آن بیرون ریختند و اول فکر میکردند که من قصد سوار شدن به قطار را داشتهام! به همین خاطر، آنقدر کتکم زدند که له و لورده شدم!
ریزعلی حال و هوای مسافران را هم از یاد نمیبرد و میگوید: وقتی به آنها گفتم که چه اتفاقی افتاده و صحنه را نشانشان دادم، آن وقت بود که متوجه شدند، جان حدود هزار نفر نجات پیدا کرده است و آنقدر به شعف آمده بودند که بازرس قطار همان شب، تمام جیبهایش را گشت و 50 تومان به من انعام داد.
داماد ریزعلی میانه سخن پدر خانمش را پی میگیرد و بیان میکند: الان برخی از مأموران قطار که هنوز زندهاند و بازنشسته شدهاند، وقتی خاطره آن شب و صحنه آن درّه را تعریف میکنند، از شدت هیجان به گریه میافتند.
ریزعلی ادامه میدهد: چون لباسهایم درآورده و لُخت شده بودم و عرقریزان بر روی ریل دویده بودم، آن شب سرما خوردم و تمام بدنم عفونت کرد و 15 روز در یکی از درمانگاههای میانه تحت درمان بودم و بعد از آن بود که برای ادامه درمان به تبریز رفتم، اما هزینه درمانم آنقدر بالا بود که حتی گوسفندانم را فروختم و خلاصه در آن دو سه ماه درمان، تمام داراییام را خرج کردم.
یک سال پس از حادثه، داستان آن شب وارد کتابهای درسی بچهها شد، اما تا سال 69 یا 70 هیچکس جز اهالی روستایمان نمیدانست که دهقان فداکار منم؛ تا اینکه وقتی به خاطر بیماری در یکی از بیمارستانهای تبریز بستری شده بودم، به طور اتفاقی و البته بعد از تحقیقات، من را شناختند.
* همه چیز در مملکتمان داریم، فقط خدمت کنید!
وقتی از ریزعلی میپرسیم که «با یادآوری داستان آن شب و دیدن آن در کتابهای دانشآموزان، چه حال و هوایی پیدا میکنی؟» فقط در یک جمله میگوید: «به آن شب افتخار میکنم» و ادامه میدهد: «دانشآموزان محله که من را میشناسند، همیشه ماجرای آن شب را سؤال میکنند و خوشحالیشان را هم ابراز میکنند».
دهقان فداکار کتابهای دانشآموزان ایرانی حرف دلش را با مردم اینطور میگوید: وقتی وضعیت کشورهای همسایه مثل عراق و افغانستان را میبینم، میگویم شکر خدا همه چیز در مملکت ما فراوان است، اما فقط یک درخواست دارم و آن هم اینکه به مملکت خود خدمت کنید.
* قامت رعنایی که در زیربار مخارج خم شده است
دهقان فداکار که این روزها با بیماری «آب مروارید» دست و پنجه نرم میکند و چشمان پُرفروغش از این درد رنجور شده، میگوید: دو سال است که چشمانم آب مروارید آورده است و همسرم نیز حدود 7 – 8 سال است که دیسک کمر دارد.
داماد ریزعلی یادآوری میکند که دفترچهای از طرف بیمه کارکنان راهآهن برایش تهیه کردهاند که البته چون بیمه تأمین اجتماعی نیست، در هیچ جا آن را قبول نمیکنند و هزینههای درمان را خودش به هر زحمت و مشقتی است، تأمین میکند.
وقتی از او میپرسیم که «در این سالها کسی از مسئولان به دیدنت آمده یا خیر؟» میگوید: «نه، هیچکس نیامده است!»، اما یادی از «مرحوم دادمان» وزیر پیشین راه و ترابری میکند که در زمان مدیریتش بر راهآهن کشور هدیه سفر مشهد را برای دهقان فداکار و خانوادهاش فراهم کرده بود و در زمان کوتاه وزارتش هم مستمری ماهانهای را برایش جور کرده بود، اما الان چیزی از آن دستگیرش نمیشود، جز حدود 100 هزار تومان!
ریشه این مسئله هم به سالها پیش برمیگردد؛ زمانی که ریزعلی ضمانت وام 8 میلیون تومانی یکی از اقوامش را کرده بود، اما حالا که آن شخص فوت کرده و خانوادهاش هم خُلف وعده کردهاند، اقساط وام از حقوق 300 هزار تومانی او کم میشود!
آنطور که داماد ریزعلی میگوید، 6 سال است که اقساط وام از حقوق دهقان فداکار مردم ایران کم میشود، اما هنوز اصل مبلغ وام باقی مانده است!
* تنها درخواست ریزعلی؛ تواضع، شرمندگی و دیگر هیچ!
پیرمرد دردمند اما آبرومند و با عزت، جوانان را سرمایه مملکت میخواند و به آنها توصیه میکند که به کشورشان پایبند باشند و به آن خدمت کنند و وقتی از او تقاضا میکنیم که حرفش را با مسئولان بگوید، متواضعانه میگوید: «هیچ تقاضایی ندارم، جز اینکه اگر امکان دارد فکری به حال وامی که ضمانت آن را کردهام و الان اقساطش از حقوقام، کسر می شود بکنند».
و در ادامه حرفی میگوید که ما از شنیدنش شرمنده میشویم؛ «اگر الان میتوانستم برای گذران زندگی حتی نگهبانی هم میکردم، اما توان بدنی ندارم».
پایان این گفتوگوی صمیمانه با میهماننوازی دهقان دوستداشتنی و همسر و دختر و دامادش همزمان میشود؛ با اصرار خانواده ریزعلی بر سر سفرهای ساده و بیریا، ولی همراه با یک دنیا مهربانی و معنویت مینشینیم؛ و کیست که در گوشهای از دنیا، چنین سفرهای پیداکند که انگار همه خوبیها و مهربانیها در وجود صاحبش جمع شده است.
کمکم از خانه گرم ریزعلی بیرون میآییم، در حالی که دنیا دنیا عشق و محبت نسبت به این بنده خالص خدا در دلمان موج میزند، اما این سؤال هم بیشتر از قبل ذهنمان را میآزارد که آیا کسی از متولیان امر، سراغ خانه دهقان فداکار را خواهد گرفت و لحظهای پای درد دل او خواهد نشست یا این رفت و آمدها همچنان سهم مردم پایین شهر و رسانهها خواهد بود؟!
نمیدانم، اما شاید رسم دنیا، فراموشیست!!
منبع: فارس
حتما وقتی آقای مامور خرید پلیس راهور، رفته این مانکن را بخرد و فاکتور را به اسم ناجا گرفته، فروشنده حسابی تعجب کرده ... لابد با تعجب پرسیده: ببخشید جناب سروان! شما مانکن برای چی می خواهید؟ شاید هم اصلا مانکن را نخریده باشند، مانکن فرسوده ویترین یک آشنا بوده است که مامور کشیک، آن را قرض کرده یا هدیه گرفته، در یک اقدام خلاقانه به جای خودش و البته انجام وظیفه، یونیفورم تنش کرده و گذاشته کنار جاده... مهم این است که این مانکن هم تقریبا می تواند به خوبی مامور واقعی انجام وظیفه کند، فقط نمی تواند جریمه بنویسد! ماکت بنز الگانس و سمند دیده بودیم اما این ماکت آدم نما چیز جالب و عجیبی است ... نه؟
منطق مترسک، ترساندن است، مترسک مزرعه و حکایت آن آدمک چوبی، پارچهای با کلاه حصیری برای این است که گنجشکها، کلاغ ها را بترساند که دانهها، بذرها، میوهها را نخورند، بترسانندشان که روزیشان را جای دیگر حواله کند، بگذریم که کمکم کلاغهای باهوشتر، ترسشان از مترسک میریزد، اما این مانکن یونیفورمپوش کنار جادهای مجهز به دوربین سرعت سنج، آمده است یا آورده اندش برای ترساندن آدمها! آدمها را میترساند که خودشان را به کشتن ندهند، خوب هم میترساند! راننده ها زبان جریمه و پول را خوب میفهمند، حتی متاسفانه گاهی بهتر از زبان جان...
هرسال بیست هزار نفر در جادههای ایران میمیرند، جادهها و ماشینها شوخی شوخی ساخته میشوند، سرعت میروند، میپیچیند، می آیند و می روند، اما آدمها، جدی جدی میمیرند، بیست هزار نفر در سال، بیتعارف باید به پلیس حق بدهیم که به هرقیمتی، با ساختن هر نوع مترسک و مانکنی، از مرگ ما جلوگیری کند، دستشان هم درد نکند با این ابتکار مترسکی...!
نقاشی بی نظیر با تکنیکی متفاوت
این عکس فقط با یک حرکت قلم کشیده شده است. از نوک بینی شروع شده
و در پائین عکس به اتمام می رسد. تاریخ نگارش آن در زیر عکس قابل توجه است. (1884)
کاهش حجم ترافیک تهران با نقشه آنلاین ترافیک
شرکت کنترل ترافیک تهران، نقشه آنلاین ترفیک تهران را در تارنمای خود قرار داده است. این نقشه هر 5 دقیقه یکبار به روز می شود. این اقدام می تواند در کاهش حجم ترافیک و انتخاب مسیر مناسب پیش از خروج از منزل به شهروندان تهرانی کمک کند. نقشه آنلاین تهران را می توانید اینجا ببینید.
www.Tehrantraffic.com/trafficmap/map.asp
لباس عروس سه کیلومتری !
عروس ایتالیایی با به تن کردن لباس عروس سه کیلومتری رکورد گینس را شکست. مراسم عروسی در دهکده کاسال دی پرینسس در حالی که مردم دنباله لباس 1.86 مایلی عروس را گرفته بودند برگزار شد. هزاران تن از مردم و دانش آموزان مشتاق دنباله لباس را در حالی که عروس (النا د آنجلیس) و داماد در اتومبیل بودند؛ گرفته بوده و حمل می کردند. جیانی مولارو طراح لباس کرم رنگ می گوید از 6 هزار متر دوک ابریشم برای ساخت توری دنباله لباس استفاده شده است.
واقعا که باید به آقایون حق داد !
زنی در استرالیا، یک تمساح را به همسرش ترجیح داد. منابع خبری در این خصوص اعلام کردند: گریگ لئونگ، مرد استرالیایی است که توانایی تحمل تمساح را در خانه نداشت. او از همسرش ویکی 52 ساله خواست که میان او و تمساح یکی را انتخاب کند. همسر این مرد پرستار است و در شهر ملبورن کار میکند. او این تمساح را 13 سال قبل در مقابل منزلش یافته و آن را به خانه آورده و از این حیوان نگهداری میکرد. مرد استرالیایی انتظار نداشت که همسرش تمساح را به او ترجیح دهد و تصمیم بگیرد که پس از 25 سال زندگی مشترک از او جدا شود.
زن استرالیایی در گفت و گو با روزنامههای محلی گفت: نمیتواند از این تمساح که مانند پسرش است دست بکشد. برای او جدایی از همسرش آسانتر است. اگر شوهر این زن، از او جدا شود، میتواند از خودش مراقبت کند، اما تمساح بیچاره نمیتواند از خودش به تنهایی مراقبت کند. مرد استرالیایی مجبور شده از همسرش بخواهد میان او و تمساح، یکی را انتخاب کند، چون این زن اغلب وقت خویش را صرف نگهداری از تمساح کرده و در رسیدگی به امور خانه سستی میکند. او گاهی اجازه میداده تمساح در تختخواب اندرو، پسر 9 ساله این زوج بخوابد.
عجیب ترین پرتره دنیا به کمک GPS
شاید در نگاه اول تصور کنید این پرتره حاصل تلاش کودکی خردسال برای کشیدن نخستین نقاشیهای خود است? اما با دانستن داستان پشت آن احتمالآ به تحسین ایده ی جالب و بکر خالق آن خواهید پرداخت. هفدهم مارس امسال اریک نوردنانکار? طراح و هنرمند سوئدی یک وسیله ی ردیابی GPS (سامانه موقیت یاب جهانی به کمک 24 ماهواره) را درون چمدانی قرار داد و آنرا به همراه مسیر دقیق از پیش تعیین شده ی خود به شرکت پست DHL تحویل داد. 55 روز بعد این چمدان به استکهلم بازگشت در حالیکه سامانه GPS به صورت خودکار مسیر سفر این چمدان در دور دنیا را ثبت نموده بود.
اریک اطلاعات ثبت شده را به کامپیوتر خود وارد کرد و پرتره ای را که در بالا می بینید خلق نمود! به دلایل تکنیکی او مجبور بود این پرتره را تنها با استفاده از یک خط رسم کند. این خط غول آسا با عبور از 6 قاره و 62 کشور دنیا یک مسیر110664 کیلومتری را پیموده تا بدین ترتیب با خلق این پرتره اریک را به شهرت جهانی برساند. جالب است که نگاه مرد در تصویر به کشور ایران است.
این هم پرنده ای بنام اسکل !
قیافه اش را نگاه کنید عین بیشعورهاست بخاطر همین به یه نفر که حاضر نیست از مغزش استفاده کنه میگن اسکل. در خصوصیات این پرنده نوشته اند که او وقتی برای زمستان غذا جمع آوری میکند طولی نمی کشد که محل نگهداری آنها را فراموش میکند و بخاطر همین با مشکل مواجه می شود، یا هنگام خانه سازی فراموش می کند که خانه اش را کجا ساخته است و اگر از لانه اش بیرون بیاید راه بازگشت را پیدا نمیکند ...
ابزاری جالب برای کسانی که دوستدار لیمــو هستند
وقتی درخت موز به بار می نشیند
نسل پارکینگ های غیر متعارف !
برج خودرو فولکس واگن واقع در شرکت eponymous در شمال شهر آلمان به عنوان یک شرکت
پارک خودرو مورد استفاده قرار می گیرد و به عنوان پارکینگی برای 5500 خودرو قابل استفاده است.
پناهگاهی برای کوهنوردان در لبه صخره
این اولین پروژه از نوع پناهگاه است که با این سبک و مدل توسط باشگاه تورینو در ایتالیا بر کوه های آلپ قرار گرفته است. کانکسی که بدین منظور برای استفاده کوه نوردان و صخره نوردان آماده شده ترکیبی بهینه از راحتی، ایمنی با در نظر گرفتن امکانات مراقبت از محیط زیست است. این وسیله که با استفاده از مواد با کیفیت و تکنولوژی مدرنی ساخته شده علاوه بر نمای خارجی و طراحی داخلی مناسب، با شرایط آب و هوایی مناطق سرد و یخچال های طبیعی سازگار است و هوایی مطبوع را به ساکنان خود هدیه می دهد.
در جستجوی آدرنالین !
وقتـــی که بسیار هیجانزده باشید، غده های فوق کلیوی ناگهان مقدار زیادی آدرنالین در خون ترشح میکنند. آدرنالین برای آمادگی بدن در انجام فعالیت های شدید یا دفاع از خود ترشح میشود. اما خیلی ها برای ترشح آدرنالین خونشان نه تنها خطر می کنند بلکه هزینه هم می کنند.
نمونه ای از مکان هایی که اینگونه افراد می پسندند برجی است با ارتفاع 365 متر که با اتصال تنها یک تسمه مخصوص و با پرداخت 175 دلار می توانند در اطراف لبه ی برج پیاده روی کنند یا بمدت 30 دقیقه نهایت هیجان را در هوای آزاد بالای 116 طبقه را تجربه کنند !
این هم تصاویری از تست قدرت بیل مکانیکی !
بحران شوهر برای یک میلیون دختر
انواع دوندگی در کشورهای مختلف
چگونه رسانه ها می توانند دیدگاه ما را تغییر دهند ...
اساس و بنیان علم اقتصاد فقط پول نیست؛ هست؟!