مادر من فاطمه بود
معصومیت مادرم عصمت خداوند بود، حتی زمین هم رخصت می گرفت . عاشقش بودم مثل هر کودک دیگر .
اما مادرمان فاطمه بود . آب، آسمان، حتی خشت و گل خانه هم اورا می شناخت . افتخار غلامیش را جبرئیل به دوش می کشید .
مادرم فاطمه بود . بارها سنگ آسیاب را دیده بودم که حیای دستان مادرم شرمگینش کرده بود، حتی خستگی هم به چشمان مادرم می نازید . جدم رسول خدا را روزهاست، ندیده ام و مادرم فاطمه دلتنگ اوست . می ترسم! اما نمی دانم چرا؟ گویی نحوست و شومی، مردم خانه های اطراف را بلعیده . پدرم خسته، خسته، خسته تر زانوانش را به آغوش کشیده . می ترسم! مادر می ترسم . نمی دانم خسته بودم یا بر روی زانوان اسماء خوابم برد که به ناگه غبار و دود و آتش دلم را پریشان کرد . فاطمه افتاده بود، یاعلی، می گفت . مادر من دختر لولاک است .
اما انگار جسارت زمان جان گرفته بود و تازیانه به صورت می کوفت . مادرم افتاده بود و ضجه هایش زیر دست و پا از هم پاشیده وعلی . . . مادرمن افتاده بود و دیگر ندیدمش، خنده هایش مرد و مادر هجده ساله ام به خزان نشست، و دیگر هیچ وقت، راستی قامتش را ندیدم . من آرزومند آغوش بودم، اما نه با یک دست، دلم می خواست با هردو دستانش صورتم را به آغوش بگیرد و به وحشتم پایان دهد . اما آن لحظه که دوباره چشمانش جان گرفت، گفت:
علی چه شده؟ عمامه به سر داشت؟
برادرم، حسن، مرد کوچک من زیر پهلویش گم بود . اما مرد بود . من کوچک می دویدم و می دویدم، کوچه شاهد بود، چه قدر دویدم، چه قدر علی گفتم و فاطمه . اما افتادن من و فاطمه و علی همان و خاک به چشم من شدن همان . پدر من علی بود، مردی که نه در بند می گنجید، نه اسارت نامش را لکه دار می کرد . اما آن روز دست بسته ی پدر بود و حنجره ی سوخته ی مادرم و مادر من فاطمه بود .
«صولت علی آویزه ی گردنش بود»
همین سخن بس بود که فاطمه را بشوراند . در و دیوار خود آن جا بود که آن لحظه درد مرد و استخوان شکسته از هم پاشید و فاطمه می رفت، ولی او غبار کوچه ی بنی هاشم چادرش را می بوسید . نمی دانم صدای مادرم بود یا خشم خدا در حنجری فاطمه، که:
سوگند به نامش که اگر علی را رها نکنید، دنیا را ویرانه سازم .
آن گاه انقلاب دیوار مسجد بود که شهادت می داد .
- سلمان نگذار که فاطمه آشوب کند، که اگر او بخواهد قیامت بر پا کند .
مادرم فاطمه بود که با علی شکوه به نزد جدم رسول خدا برده بودند .
- خدایا این جماعت علی را بی کس یافته اند و قصد جانش کرده اند .
مادرم به خانه آمد اما چه آمدنی . از پا افتاد . همه ی دردهایش سرباز کرده بود و دیگر دستانش را دستی نبود . گوشه ی خانه ای که درونش دل سوخته بود، من بودم و روان کوچک خانه ی علی و فاطمه .
نگاه من بود و اشک های مادرم . من کودکی بیش نبودم و می ترسیدم .
و آخر این ترس، داستان یتیمی را به شانه هایم نشاند . فاطمه چشم بست و دیگر من پی حسن می دویدم . اما به آستان در نرسیده فرو ریختم و خاکستر گوشه و کنار در به آغوشم کشید . حسن می دوید و حسین مویه کرد .
- علی جان بیا . . . علی جان بیا .
صورتم خیس بود و می سوخت، ولی علی را می دیدم . شاید پا برهنه بود، اما افت و خیزش را می دیدم . پهنای صورتش در ناله غرق بود و می لرزید و خون گریه می کرد .
فاطمه را صدا زد . ام ابیها خواند، صدیقه خواند، طاهره خواند، بتول خواند، زهرا خواند، خواند . . . خواند خواند . . . .
« و مادر من فاطمه بود» م:تبیان
با توأم ای مدینه!
دل، معبد غم و اندوه توست و باز دل بهانه تو را می گیرد و چشمها به یاد آن همه مظلومیت بارانی می شود. نمی دانم بر کدامین ماتم اشک بریزم، یا نه، از دیدگان خون ببارم! بر محسن شهید؟ بر بازوی کبود؟ بر صورت سیلی خورده؟ بر ... که نه، بر دل زخم خورده ات؟
نامت یادآور مظلومیت علی است و فاطمه؛ مظلومیت حسن و فاطمه، مظلومیت حسین و فاطمه و ... ظلمی که گل نورسته جوانی ات را با غنچه ای در وجود، پر پر کرد و رحمی بر پهلوی شکسته و دل داغدارت ننمود.
با توام ای مدینه، تو را که تاج افتخار مدینة النبی بر سرت نهادند.
آری با توام، عجبا از خاموشی ات! عجبا از سکوت مرگبار جاهلیتی مکرر! چگونه تاب آوردی و درنگ نمودی؟ شاید چشمهایت اعمی بود از دیدن خشمی که گلی از سلالة النبی را بین در و دیوار پر پر کرد! ولی باز هم سکوتت را دلیلی نیست. مگر گوشهایت هم نمی شنیدند ناله های علی، ضجه های حسنین و زینب را؛ که این گونه بر لبانت مهر سکوت زده بودی؟
آه که باید دهان باز می کردی و بغض فرو خورده خود را بیرون می ریختی، که ناله های بیت الاحزان برای زیر و رو کردن جهان بس بود و تو ... آه که با چه ولعی گل زخم خورده وجودش را در دلت جای دادی. چگونه دختر را اندکی پس از پدر در کام فرو کشیدی و دم نزدی!
آه که در آن دم باید همه را می بلعیدی، پیش از آنکه دستهای پلیدشان بر گونه «خیر کثیر دو عالم» سیلی زده باشد. عجبا از تو که پس از آن چاههایت از سوز جانگداز علی نخشکیدند، آن هنگام که از فرط مصایب و ستمها به دل بیابان و نخلستانهایت پناه می برد و با چاه راز دل می گفت و شما ای چاه های مدینه چقدر حریص شنیدن سوز وصی خدا بودید که روز به روز فزونی غمش را می دیدید و آتش نمی گرفتید؟!
و تو ای آسمان مدینه، اگر آن گاه که ناله های بیت الاحزانش به گوشت می رسید سنگ بر سر این جماعت بی همت و عهدشکن می باریدی و بر بدنهاشان زخم می زدی، باز هم نمی توانستی زخمهای دل فاطمه را قصاص کنی.
شاید ای مدینه! حرمت قبر رسول اللّه نگه می داشتی و دم نمی زدی. اما نه. امروز اگر تمام کره خاکی بخواهند کفاره گناه آن روز را بپردازند و تمام دریاها جوهر شوند، تمام درختها قلم، و همه وسعت این خاک، کاغذ! باز هم کم است برای نوشتن گوشه ای از مظلومیت عترت رسول اکرم.
بار گناهت سنگین است ای مدینه و خود بهتر می دانی، کوتاهی ات فراوان و جبران ناپذیر. پس همچنان خاموش بمان، تا خاکت در زیر سم اسبان او، با خون نابکاران سیراب گردد و اشک چشمان زیبایش، خاک مادر را پس از قرنها شستشو دهد و ما «السلام علیک یا بقیة اللّه الاعظم» سر دهیم.م:تبیان
پیامک های فاطمی
صلی الله علیک یا مولاتنا یا فاطمة الزهراء
شهادت بانوی عصمت و شرافت بر عاشقان حضرتش تسلیت باد.
***
فاطمیه که فرا می رسد دوباره «محرم» با تمام لحظه های داغدارش زنده می شود و در هر روز غربت خاموشی یک ستاره تکرار می شود.
فاطمیه که از راه می رسد، خورشید دوباره راوی عطش و خون می شود و آسمان از سوز دل آل محمد حکایت می کند.
فاطمیه که از راه می رسد، قصه غریب گداختن میخ و آتش و سوختن خیمه ها و داغ زینب تکرار می شود.
فاطمیه که از راه می رسد، تمام غربت عالم را با خود می آورد.
آنچه بر آل علی در کربلا یکسر گذشت در سقیفه اتفاق افتاد، عاشورا نبود
***
فاطمیه سینهچاک دردهاست شاهد نامردى نامردهاست
فاطمیه آتشافروز دل است احتجاجش یک کتاب کامل است
***
حضرت زهرا سلام الله علیها:
شیعیان ما و دوستدارانِ دوستان ما و دشمنانِ دشمنان ما و نیز آن هائى که با قلب و زبان تسلیم ما هستند، بهترین افراد بهشتیان خواهند بود. (بحارالانوار، 68/155)
***
یادش بخیر مادرم از کودکی مرا می برد تکیه، تکیه که نذر شما کند
یادم نمی رود که مرا فاطمیه ها می برد با حسین شما آشنا کند
ما گوشه نشینان غم فاطمه ایم
محتاج عطا و کرم فاطمه ایم
بانو! هنوز زمین نیازمندت بود. هنوز گرسنگان مشتاقند که در خانه تو را بکوبند و تو افطار فقیرانه خود و خانوادهات را انفاق کنی و با لبهای روزهدار، از خداوند بشنوی که: «وَ یُطْعِمُونَ الطّعَامَ عَلَى حُبّهِ مِسْکِیناً وَیَتِیماً وَأَسِیراً». زهرا همان کسی است که بیت محقرش طعنه زده به عرش و تمامی گوهرش .
بانو! هنوز بوی در نیمسوخته را از کوچههای تنگ مدینه میشنویم؛ از پشت صفحات غبارگرفته تاریخ.
خدا گواست که از بیم آه فاطمه بود
اگر ز بازوی مولا طناب وا کردند
چه اتفاق عظیمی به پشت در رخ داد
چه شد که محسن شش ماهه را فدا کردند...
***
حضرت زهرا سلام الله علیها:
اگر آنچه را که ما اهل بیت دستور داده ایم عمل کنى و از آنچه نهى کرده ایم خوددارى نمائى ، تو از شیعیان ما هستى وگرنه ، خیر. (تفسیر الامام العسکرى علیه السلام ، ص 320)
من نمیگویم چه شد گویند در چشم علی سیل دشمن بود پیدا فاطمه پیدا نبود
***
حس می کنم که باز زمین خورده مادرم
دیدم که چادرش دو سه جایش رفو شده
بانو! این شعله های عشق توست که انسان خسته را به میهمانی آفتاب می خواند.
من اشک های تو را بر کوبه های کوچه پس کوچه های سرد و خسته مدینه یافتم.
خط تو را که بر پوست هر ستاره، غزل آفتاب را می نوشتی، خواندم.
من نشان کبودین تو را از قافله هایی که از کناره بقیع می گذشتند گرفتم....
ای که از کوچه ی شهر پدرت می گذری امنیت نیست از این کوچه سریع تر بگذر
دیشب از داغ شما فال گرفتم ، آمد : دوش می آمد و رخساره ... نگویم بهتر!
***
حضرت زهرا سلام الله علیها:
به خدا سوگند، اگر حقّ (خلافت و امامت) را به اهلش سپرده بودند؛ و از عترت و اهل بیت پیامبر صلوات اللّه علیهم پیروى کرده بودند، حتّى دو نفر هم با یکدیگر درباره خدا و دین اختلاف نمى کردند. (الامامة والتبصرة،ص 1؛ بحارالانوار، 36/352)
گر على تنها شود پهلو شکستن جایز است بهر حفظ جان حیدر بى مهابا سوختم
***
با رفتنت دوباره دو دست مـــــرا مبند
میاندیشم به لحظهای که علی، در ظلمات تاریکترین شبِ بیمهتاب، پنهان، پیکر تو را از شهر میکوچاند.
بیش از این نمیگویم که داغِ دلِ مولا، خود، حدیث سوزانِ دیگری است.
آه از غربت بیانتهای علی، آه که چقدر علی مظلوم و تنها مانده است...
نیمه شب تابوت را برداشتند بار غم بر شانهها بگذاشتند
ظاهراً تشییع یک پیکر ولی باطناً تشییع زهرا و علی
***
حضرت زهرا سلام الله علیها ضمن وصیّتى به همسرش اظهار داشت :
مرا پس از مرگم فراموش نکنى، و به زیارت و دیدار من بر سر قبرم بیائى.(کوکب الدّرى،1/253)
سلام ما به غسل و کفن و تشییع شبت مادر سلام ما به اشک بیصدای زینبت مادر
با رفتنش تمامی غم ها به من رسید
درد دو ماه فاطمه یکجا به من رسید
اول قرار بود که باهم سفر کنیم
رفتن به او رسید و تمنا به من رسید
تو را پنهان از چشمهای بخیل روزگار به خاک سپردم تا حسرت دیدار مزارت تا قیامت، دلهای گنهکارشان را به آتش بکشد.
تو را که ناموس حق بودهاى، دور از دستها و چشمهای نامحرم زمین دفن کردم.
بگذار همه تا ابد بدانند دختر معصوم رسول خدا چنان از امت خویش در ستم بود که نخواست هیچکس نشان مزارش را بداند.
بگذار این بینشانى، به نشانه اعتراضی ابدی در دل تاریخ جاودانه شود.
خدا گواست که زهرا شهیده رفت به خاک اگر چه نیست گروهی هنوز باورشان
امروز، اگرچه قرنها از غروب آفتاب عفاف و ایمان گذشته است، امّا هنوز دل هزاران عاشق، در سوگ مادر، داغدارند و چشمها، در جستوجوی مزار پنهان اوست، تا شاید دوباره نشان عشق علی علیهالسلام را دریابند و دل دردناک خود را تسکین دهند.
یا صاحب الزمان!
چرا مادرتان رو به قبله است...؟!!
م:تبیان
لعن الله ظالمیک یا فاطمة الزهراء الی یوم القیمة
تجربیات ادراکی و حرکتی به طور اجتناب ناپذیری با دستی که قدرت بیشتری دارد ارتباط دارند و تا حد چشمگیری بر روی چگونگی نگاه ما به دنیا و درک مفاهیمی چون خوبی و بدی اثر می گذارند.
تفاوت خصوصیات چپ دستها با راست دستها
- چپ دست ها خوبی دنیا را در سمت چپ و راست دست ها آن را در طرف مخالف می بینند.
- چپ دست ها در اقلیت قرار دارند و تنها حدود 10 درصد از جمعیت جهانی را تشکیل می دهند.
- نیمکره راست مغز در چپ دست ها دارای قدرت بیشتر است، در حالی که در راست دست ها قدرت نیمکره چپ بیشتر است.
- چپ دست ها باهوش تر و خلاق تر از راست دست ها باشند. طوری که، بسیاری از هنرمندان و نوابغ گذشته از دست چپ استفاده می کرده اند.
- زمانی که از یک چپ دست خواسته شود تا اشیاء یا افراد را با یک مفهوم ذهنی مثبت در فضای یک نمودار قرار دهد، آنها را در سمت چپ قرار می دهد، در حالی که مفاهیم منفی را در طرف راست می گذارد، اما راست دست ها مفاهیم مثبت و منفی را در جهت مخالف قرار می دهند.
- در یک نقاشی، اشیاء و افرادی که طرف چپ چیده می شوند از نظر یک چپ دست همیشه مثبت هستند، در حالی که برای راست دست ها منفی به نظر می رسند.
- مطالعات علمی نشان داده است که افراد راست دست دارای تفکر “خطی” هستند، یعنی در حل مسائل، هر مسئله را به طور کامل حل می کنند و سپس به موضوع بعدی می پردازند. ولی افراد چپ دست دارای تفکر “بصری همزمان” هستند، یعنی این افراد می توانند به طور همزمان به چند موضوع بپردازند.
در نتیجه افراد راست دست در انجام مشاغل تک وظیفه ای توانایی دارند، ولی افراد چپ دست توانایی انجام چند وظیفه به طور همزمان را دارند.
بیماری های شایع در افراد چپ دست
زمانی اعتقاد بر این بود که چپدستها مستعد بیماریهایی چون: گفتارپریشی فکری، اسکیزوفرنی و لکنت زبان هستند.
برخی پزشکان نیز معتقد بودند که افراد چپدست بیشتر مبتلا به سرطان سینه، آلرژی و آسم میشوند.
ولی در حال حاضر این موارد رد شده است.
سندرم داون، عقب ماندگی ذهنی، اوتیسم، بیماری های شنوایی و بیماریهای آلرژیک در افراد چپ دست بیشتر است.
ویژگی های افراد چپدست
رهبری
سرعت تفکر
عدم وابستگی و افزایش استقلال
انعطافپذیر
باهوش
افزایش سازگاری
افراد چپ دست در هنر، ورزش، ریاضیات و سیاست دارای توانایی های بالاتری هستند.
علل چپ دستی
- ژنتیک : این افراد دارای یک ژن خاص هستند که با چپ دست بودن ارتباط دارد.
- مدت تماس نیمکره های مغز با هورمون تستوسترون (هورمون مردانه): افزایش تماس نیمکره های مغز با این هورمون، باعث تضعیف نیمکره چپ می شود.
- عدم استفاده طولانی مدت (حداقل هشت ماه) از دست راست: در صورت عدم توانایی دست راست به هر علت (فلج، شکستگی و قطع عضو) و استفاده از دست چپ، ابتلا به چپ دست بودن افزایش می یابد.
افرادی که با هر دو دست کار می کنند
مراکز گفتاری افراد چپدست و راستدست در قسمت چپ مغز قرار دارد.
قسمت چپ مغز روی هماهنگی قسمتهای مختلف و فرامین و دستورات متمرکز است، در حالی که قسمت راست مغز روی مفاهیم و احساسات کنترل دارد.
افرادی که با هر دو دست کار میکنند، هنگامی که با اطلاعات جدید مواجه میشوند، توانایی تغییر عقیده بیشتری دارند که این موضوع به آنها کمک میکند تا هر دو سوی قضیه را ببینند.
دلایل و درمان عطسه و آبریزش بینی در بهار
آلرژیها یا حساسیتها همراه با آمدن فصل بهار در بین مردم شایع شده و افزایش پیدا میکنند. بیشترین داروهایی که در این مورد استفاده میشوند آنتیهیستامینها هستند که در واقع علایم ظاهری آلرژی را کاهش میدهند، نه این که آن را درمان کنند. از عوارض مهم این داروها ایجاد خوابآلودگی است.
آلرژی بهاری معمولا با آب ریزش بینی و سوزش چشم همراه است و در برخی موارد همانند سرماخوردگی حالت کرختی در بدن ایجاد میکند و فرد بهعطسههای مکرر مبتلا میشود.
آلرژی، به واکنشهای شدید و غیرعادی سیستم ایمنی بدن نسبت به ورود عوامل خارجی گفته میشود که عوارض گوناگونی را برای فرد ایجاد میکند.این عوارض اگرچه در بیشتر موارد مقطعی و زودگذر هستند، ولی در مواردی نیز واکنشهای شدید بدن را سبب میشوند و تا مدت طولانی ادامه مییابند.به گفته پزشکان، حساسیت بهاری میتواند به طور ناگهانی یا تدریجی ایجاد شود و چند دقیقه تا چند ماه به طول بینجامد.
به گزارش پایگاه اینترنتی مای هلث دیلی نیوز، آلرژی در بیشتر موارد زمینه ژنتیکی دارد، ولی عوامل محیطی نیز بر آن موثر هستند.درمان آلرژی به شناخت دقیق عوامل حساسیتزا (آلرژن) نیاز دارد و به این منظور باید آزمایشهای متعددی انجام شود.پس از شناسایی این عوامل به بیمار توصیه میشود که حتیالامکان از این عوامل دوری کند.البته در برخی موارد داروهای ضدحساسیت تجویز میشود و در صورتی که آلرژی خیلی شدید باشد، تزریق آمپول هم انجام میشود.
بنابراین گزارش، درمان قطعی آلرژی جز در موارد معدودی امکانپذیر نیست که البته مدت درمان این تعداد محدود نیز طولانی خواهد بود.بروز آلرژی در زمانهای مختلف متفاوت است، یعنی ممکن است در طول یک دوره زمانی به اوج خود برسد، ولی در مقابل ممکن است چند سال به صورت خفته بماند و بروز نکند. در کل ریشهکن کردن آلرژی بسیار مشکل است.
طبق بررسیهای انجام شده، اولین و مهمترین قدم در جلوگیری از بروز آلرژی، پیشگیری است.
برای این کار مناسبترین عمل، دور کردن فرد از عامل حساسیتزاست، مثلا اگر فرد به گیاهی خاص حساسیت دارد، بهترین کار دور کردن فرد از آن گیاه است، ولی اگر این کار مقدور نبود، میتوان از ورود عامل حساسیتزا به منزل جلوگیری کرد، مثلا با بستن پنجرههای خانه و بالا کشیدن شیشه اتومبیل در هنگام خروج از منزل تا حد زیادی از بروز آلرژی جلوگیری کرد.
معمولترین داروهایی که برای آلرژی استفاده میشوند آنتیهیستامینها هستند که در واقع علایم بالینی آلرژی را کاهش میدهند، نه این که آن را درمان کنند. از عوارض مهم این داروها ایجاد خوابآلودگی است.
حساسیت در کودکان
بسیاری از کودکان در اثر دچار شدن به آلرژی فصل بهار دچار مشکلات بعدی می شوند که گاه این مشکلات تا سال ها با آنها همراه است.
بهترین درمان برای کودکان، پیشگیری لازم قبل از بروز حساسیت است.
در کودکان از تماس با عوامل حساسیت زا باید اجتناب کرد. ذرات غبارمانندی که اصطلاحاً «مایت» گفته می شود در هوا پراکنده اند.
در اطراف هر کودکی حتی در منزل پر از عوامل حساسیت زا است. از پتویی که کودک برای خواب استفاده می کند گرفته تا عروسک های پرزدار، فرش و گردوغبار خانگی، همگی حساسیت زا هستند.
این مواد حساسیت زا با دهان و چشم و بینی کودک در تماس هستند و بیشتر این نواحی را درگیر آلرژی می کنند.
شکلات های رنگی و نوشابه ها نیز به تشدید علائم این بیماری کمک می کنند که باید در مواقع بروز آلرژی از مصرف این گونه مواد و خوراکی ها توسط کودکان جلوگیری نمود.
باید حتی المقدور از نگه داشتن پرندگان در منزل خودداری کرد.
البته ناگفته نماند مواد استنشاقی مانند انواع سفیدکننده و یا شوینده ها کودکان را مستعد آلرژی می کنند.
اس ام اس عاشقانه جدید
غربت دیرینه ام را با تو قسمت می کنم / تا ابد با درد و رنج خویش خلوت می کنم
رفتی و با رفتنت کاخ دلم ویرانه شد / من در این ویرانه ها احساس غربت می کنم
.
پیامک عاشقانه
آرزو دارم بهاران مال تو / شاخه های یاس خندان مال تو
آن خداوندی که دنیا آفرید / تا ابد همراه و پشتیبان تو . . .
.
جملات زیبای عاشقانه
هیچ میدانی ؟
تا تو در آغـوش من گل نکنی
این بهار ، بهار نمیشود . . .
.
جدیدترین اس ام اس های عاشقانه
سلام بر آنان که لایق سلامند / یک رنگ و یکدل و یک مرامند
هم گلند هم گنجینه هم دوست / هرچه از وی تعریف کنی نیکوست . . .
.
دوبیتی های عاشقانه
برو ای خوب من، هم بغض دریا شو ، خداحافظ
برو با بی کسی هایت هم آوا شو ، خداحافظ
تو را با من نمی خواهم که "ما" معنا کنم دیگر
برو با یک "من" دیگر بمان "ما" شو، خداحافظ . . .
.
جاگذاشته ام دلی
هرکه یافت
مژدگانی اش تمام "زندگی ام" . . .
.
متون عاشقانه بسیار زیبا
عشق تصمیم نیست ، یک احساس است
اگر ما میتونستیم تصمیم بگیریم که چه کسی را دوست داشته باشیم
بعد از آن یک زندگی بسیار ساده و معمولی داریم
و از زندگی عاشقانه و جادویی سهمی نمیبریم . . .
.
لباس هایم که تنگ می شد
می بخشیدم به این و آن
ولی دل تنگم را ، حالا
چه کسی می خواهد !؟
.
خوشحالم که ساعتها را جلو کشیده اند
حالا یک ساعت کمتر از همیشه نیستی !
.
عطرهای خوب ، شیشه خالی شان هم بعد سال ها هنوز عطر می دهد
درست مثل جای خالی تو . . .
.
دلم برای سادگی ام میسوزد وقتی
دستانت را برایم مشت میکنی
میپرسی: گل یا پوچ ؟
در دلم میگویم : دستهای تو . . .
.
پیانیست نیستم
خوب می نوازد انگشتانم اما
اگر بر تن تو
نوازشگر شوند . . .
.
بی تو اما عشق بی معناست ، می دانی ؟
دستهایم تا ابد تنهاست ، می دانی ؟
آسمانت را مگیر از من ، که بعد از تو
زیستن یک لحظه هم ، بی جاست ، می دانی ؟
.
طعم سیب میدهد لب هایش و من گناهکارترین حوّای زمینم
بهشت همینجاست ، در آغوش تو با لب های ممنوعه ات . . .
.
در انتظار تو
کاسه ی صبر که هیچ
صبر کاسه هم لبریز شد . . . !
دوستت دارم
.
هر چه گویم عشق را شرح و بیان / چون به عشق آیم خجل مانم از آن
گرچه تفسیر زبان روشنگر است / لیک عشق بی زبان زان خوشتر است . . .
.
عشق ،یعنی که تکان خورده و سرپا بشویم
زورکی هم که شده در دل هم جا بشویم
آنقَدَر صبر که شاید علفی سبز شود
پای هم پیر شویم و متوفّی بشویم !
..
کتاب آغوشت
سوره ی لب هایت
آیه ی بوسه هایت
آنچنان پای بندم به این کیش
که هزار شیطان نمی توانند
لحظه ای
ذره ای
ایمانم را سست کنند . . .
.
.
من
دهقان فداکاری شده ام ، که تمام وجودش را به آتش کشیده روبرویت
و تو
قطاری که چشم دیدن مرا ندارد . . .
.
زندگی شطرنج دنیا و دل است / قصه پررنج صدها مشکل است
شاه دل کیش هوسها میشود / پای اسب آرزوها در گل است
فیل بخت ما عجب کج میرود / در سر ما بس خیالی باطل است
ما نسنجیده پی سرباز او / غافل اینکه او حریفی قابل است
مهره های عمر من نیمش برفت / مهره های او تمامش کامل است . . .
خیال تان راحت باشد که نه از چین آمده است نه از ماچین! یک خوراک کاملا ایرانی، ملموس با فرهنگ ایرانی که سر سفره همه دیده شود. «آبگوشت» خوراک اورجینال خودمان است و شاید برای تان جالب باشد که بدانید خیلی از کشورهای دیگر هم این خوراک را وارد سفره خودشان کرده اند و با اندکی تغییرات، جزو خوراک های لذیذشان می دانند.
آبگوشت از آن دسته خوراک هایی است که هم می تواند خوراک مجردی باشد، هم می تواند خوراکی لذیذ سر سفره میزبانی باشد که از میهمانان کلاس بالا تشکیل شده است و این راز آبگوشت است! خوراکی که از دیر باز تا امروز هم باب طبع پادشاهان قدیم بوده است، هم باب میل مردم عادی و هم خوراکی که متعلق به هیچ منطقه جغرافیایی نیست و در کل ایران پخت می شود.
از نکات جذاب این غخوراک ، آداب خوردن آنست که هم می تواند برای یک نفر آماده شود، هم خوراک سفر. کافیست بار و بنه سفر ببندید تا از شهر خارج شوید، خوردن آبگوشت لذتی در طبیعت دارد، اگر جمع تان هم جمع باشد که لذتش فراوان تر می شود. اما آبگوشتی که ما امروز سر سفره مان است تغییرات بسیاری کرده است، از اضافه شدن گوجه فرنگی بگیرید تا سیب زمینی که در آبگوشت سنتی نبوده و امروزه به آن اضافه می شود. آبگوشت امروزی آب، حبوبات و گوشتی است که در دیگ زودپز در عرض یک ساعت آماده می شود، نه رنگی دارد، نه بویی. احیانا خوردن آن با باگت فرانسوی هم جزو کلاس محسوب شده! و خبری از نان داغ سنگک دو رو خشخاشی نیست.
خوردن آبگوشت در ظرف پیرکس هم حکایت خاص خودش را دارد! نگرانی از پریدن لبه کریستال و پیرکس باعث شده به جای خرج کردن مقداری زور بازو برای کوبیدن و صرف گوشت کوبیده، دستگاه برقی بلندر (همزن) را در ظرف فرو کرده و معجونی غریب از آبگوشت سنتی بسازیم. پیاز هم که کلا دهان را بد بو کرده و نخوردنش بهتر از خوردنش است، نسل جدید هم که حرفش را نزنید، فست فود بهترین غذای شان است و با آبگوشت میانه ای ندارد، پس تکلیف غذای سنتی ما ایرانی ها چه می شود؟ خیال تان راحت که چیزی نمی شود و اگر همین نسل جدید را به یک سفره خانه سنتی ببرید، انگشتانش را هم از سر لذت می خورد! چون آبگوشت خوری، عادات و آداب خودش را دارد و زودپزی و پیرکسی نیست. با ما همراه باشید.
اولین فست فود دیزی ایران است که چهار منوی ویژه دارد: دیزی کلاسیک، دیزی تند، دیزی کم چرب که با گوشت شترمرغ درست می شود و کاله جوش است. مستر دیزی هم اکنون به جز تهران در استان های اصفهان و مشهد هم سرویس دهی دارد. تمامی سرویس های مستر دیزی همراه با نان سنگک تازه پخت، دوغ معطر، لیموترش، پیاز، سبزی تازه و ترشی سرو می شود.
در حمام های عمومی بود که کارگر حمامی، دیزی ها را کنار آتش کوره حمام می گذاشت تا سر ظهر با پهن کردن لنگ، همه را دعوت به ضیافت دیزی خوران کند و چه لذتی داشت خوردن دیزی چرب، بعد از یک حمام چند ساعته و مشت و مال دلاک.
از قدیمی ترین دیزی فروشی های تهران «دیزی سرا» است که حدود سه دهه سابقه دارد. دیزی با طعم اصیل ایرانی و مخلفاتی مانند ترشی، شور و دوغ بهداشتی، با قیمتی مناسب و کیفیت عالی. ضمن اینکه دیزی سرا برای خود تنور نان سنگک هم دارد که خوردن نان تازه آن لذت آبگوشت خوری را دو برابر می کند.
با گذشت زمان آبگوشت و دیزی و قهوه خانه تغییر مسیری داد. گوجه فرنگی و سیب زمینی از فرنگ به کشور آمد و پای ثابت آبگوشت شد. چربی سابق ازش گرفته شد و کم کم از برنامه غذایی مردمی که روزی دو وعده آبگوشت می خوردند، حذف شد. شاید گاهی جمعه ای یا روزی تعطیل، آشپزِ خانه هوس کند و با زودپز آبگوشتی درست کند و رنگش را به جای دارچین و زردچوبه و زعفران اعلا، با رب قرمز کند و بر سر سفره بگذارد، اما فرهنگ جمع خوری آبگوشت هنوز پا برجاست.
امروزه اگر بخواهید دورهمی آبگوشتی میل کنید، چند گزینه بیشتر ندارید. یا خودتان بپزید که کاری است پر حوصله. آبگوشت باید به قول مادربزرگ ها جا بیافتد یا بار بیاید که اگر حوصله اش را ندارید، سه راه دیگر مقابل روی تان است.
? راه اول:
رفتن به یکی از قهوه خانه های جنوب شهر و خوردن دیزی که اگر جزو آدم های وسواسی هستید، اصلا توصیه نمی شود. این نوع دیزی خوری، روحیه خاصی را می طلبد، اگر می توانید کنار دود قلیان و چپق غذا بخورید . مشکلی نیست اما در غیر اینصورت دورش را خط بکشید.
? راه دوم:
به سفره خانه های سنتی بروید که کلی کلاس دارد و بهداشت. یادتان نرود یک پول قلنبه باید در جیب تان باشد، چون علاوه بر خوردن آبگوشت باید متحمل هزینه مخلفات و امثالهم شوید. اگر اهل سر وصدا هم نباشید که اصلا این جاها برای شما مناسب نیست، چون موسیقی زنده این سفره خانه ها چنان گوش را آزار می دهد که حد و حصری برای آن نیست.
? راه سوم:
از همه مناسب تر است، اگر می خواهید میهمانان خارجی خود را به جایی ببرید که ارزشش را داشته باشد یا خانواده خود را با طعم آبگوشت واقعی آشنا کنید، رفتن به جایی مانند «دیزی سرا» که از قدیمی ترین دیزی فروشی های تهران است، بهترین گزینه است. نه خبری از موسیقی است، نه خبری از منوی کافی شاپی. دیزی بهداشتی، با طعم اصیل ایرانی و مخلفاتی مانند ترشی و شور و دوغ.
? بریان
یک غذای اصفهانی که اکثرا آنرا در دسته کباب ها جای می دهند، اما در حقیقت آبگوشت است و در خود اصفهان با آب پخته می شود و در آب آن، نان ترید و با کشک می خورند. تفاوت این آبگوشت با آبگوشت استاندارد، اضافه شدن جگر سفید گوسفند، قلوه و کشک در کنار تمام مواد لازم برای یک آبگوشت است.
? اشکنه
اشکنه همان آبگوشت بدون گوشت است که مواد لازم آن تخم مرغ، آرد، سبزی، پیاز داغ و در مناطقی مانند آذربایجان با سیب زمینی پخته می شود.
? آبگوشت بزباش
آبگوشت بزباش همان آبگوشت است با این تفاوت که تره، جعفری و شنبلیله هم از مواد لازم آنست. این آبگوشت به آبگوشت سبزی هم معروف است و گاه به جای لوبیای سفید در آن از لوبیای چشم بلبلی استفاده می شود.
? پیشنهاد
روزهایی را اختصاص بدهید برای بیرون رفتن از شهر. آبگوشت را شب بار بزارید و صبح زود به طبیعت بروید، ظهر که شد، آبگوشت را از روی اجاق بردارید، سفره ای پهن کنید که اقوام و دوستان دورش بنشینند و طعم آبگوشت را در طبیعت بچشند.
? آبگوشت و دیزی، تفاوت ها، شباهت ها
دیزی در حقیقت نام ظرف آبگوشت است که امروزه از آن یاد می شود. رسم است اگر آبگوشت را در منزل بپزند به آن «آبگوشت» و اگر در بیرون بخواهند صرف کنند به آن «دیزی» می گویند، اما در حقیقت هر دو یکی است و تفاوت فقط میان منزل و بیرون از منزل است.
دیزی در حقیقت آبگوشتی بود که قهوه خانه ها آن را می پختند و عرضه می کردند. امروزه این قهوه خانه های سنتی، جای خود را به «سفره خانه» داده است که تلفیقی است از مدرنیته و سنت! نه آبگوشت اش مثل دیزی های میدان شوش سالهای دور است که مردم برای وسوسه نشدن از بوی آن، راه خود را کج کنند، نه در قهوه خانه های آن دوران خبری از میلک شیک و قهوه فرانسه بود که امروزه در سفره خانه ها، پای اصلی منو است.
در قدیم، دیزی های سفالی را از شب قبل بر آتش می گذاشتند تا حسابی بار بیاید، در همین بین بودند قهوه خانه هایی که به جای استفاده از دیزی سفالی از قابلمه مسی استفاده می کردند و قیمتشان گران تر بودو البته کم چرب تر. جای دیگری که می شد رد دیزی را پیدا کرد.
? آداب آبگوشت خوری
آبگوشت از معدود غذاهایی است که خوردن آن، آداب خاص خودش را دارد. فرقی نمی کند در یک رستوران با کلاس بخورید یا در خانه، آبگوشت خوردن آداب دارد.
ایرانیان از دیرباز عادت داشتند که غذا را به صورت گروهی میل نمایند، پس معمولا دیسی در میان گذاشته می شد و هر کس بر حسب گنجایش معده اش، از گوشه ای شروع به خوردن می کرد تا اشتهایش تمام شود، اما بیچاره طفلان که تا می آمدند به لقمه دوم برسند، بزرگترها دیس را تمام کرده بودند! یا شرم مهمان باعث می شد سیر نشده، سفره را ترک کند. پس فرهنگ بشقابی شدن غذا به میان آمد تا همگان سهم مشترکی از غذا داشته باشند. اما ویژگی آبگوشت این بود که محتوای هر ظرف، از همان ابتدا جداگانه پخت می شد و هم جداگانه سرو می شد.
در بیرون از خانه هم همانطور بود، دیزی ها با مواد یکسان و حجم برابر همگی پخته شده و مقابل مشتری گذاشته می شد، نه کسی بیشتر داشت نه کسی کمتر.
آبگوشت تنها غذایی است که شما هم در آماده شدن آن سهم دارید و این در هیچ غذای دیگری دیده نمی شود (البته اگر خوردن ماهی را استثنا فرض کنیم، زیرا تیغ ماهی را هم هیچکس برای شما جدا نمی کند!) به همین منظور ترید کردن نان و کوبیدن گوشت در دیزی، بر عهده شماست و کسی این کار را برای شما انجام نمی دهد. آبگوشت خوردن از دو مرحله تشکیل شده است: ترید و گوشت کوبیده. به همین منظور ابتدا شما باید آبِ آبگوشت را درون ظرفی گرد ریخته تا نان را در آن ترید کنید. سپس بهتر است درِ ظرف محتوی آبگوشت را ببندید تا سرد نشود و به خوردن ترید مشغو ل شوید. پس از اتمام ترید، باید مابقی محتوای دیزی را درون همان ظرف ریخته و با گوشتکوب آن را حسابی بکوبید. میزان کوبیدن باید تا حدی باشد که از تمام محتویات درون ظرف تان تنها یک غذای یک رنگ و چسبناک بوجود آید و سپس این ماده به عمل آمده را با نان سنگک داغ، سبزی خوردن تازه، دوغ اعلا و ترشی میل نمایید. اما به عنوان پیشنهاد باید گفت که هیچگاه گوشت کوبیده باقی مانده را دوباره در مایکروفر گرم نکنید، آن را در یخچال بگذارید که خوردن گوشت کوبیده سرد در وقت صبحانه بسیار لذیذ می باشد.
? تاریخچه ای کوتاه از آبگوشت
اینکه دقیقا از کی آبگوشت وارد فرهنگ غذایی ایرانیان شد، تاریخ مشخصی برایش نوشته نشده، اما در سفرنامه های مختلف فرنگیان به ایران یا در خاطرات مختلف سلاطین پیشین، در باب آن بسیار گفته شده است که به زمان طولانی حضور این غذا بر سر سفره اشاره دارد. آبگوشت غذایی است که باید سر فرصت آن را تهیه کرد و پخت آن زمان زیادی را می برد، پس هر جا شهری وجود داشته، آبگوشت نیز بوده است.
از طرفی وجود ظروف سفالی از زمان های دور، نشان دهنده این است که طبع ایرانی مایل به پخت و پز با آتش بوده است و این ظروف نشان می دهد که پخت غذاهایی مانند آبگوشت از همان هزاران سال پیش در کشور رواج داشته است. نکته دیگر درباره تاریخ آبگوشت، تغییر و تحولات مواد اولیه آن در طول زمان بوده است، نمونه اش ورود گوجه فرنگی و سیب زمینی به این غذا است که اگر چه وارداتی است، اما به کیفیت آبگوشت کمک کرده است.
اما امروزه از آبگوشت یا همان دیزی که در حقیقت نام ظرف آبگوشت است، فقط در سفره خانه ها نامی بر جای مانده و حوصله زندگی امروزی به پخت آن نمی رود، مگر در موارد خاص. در همین یک قرن اخیر، بارها آبگوشت تا میانه حذف از برنامه غذایی هم رفته است، اما باز راه خود را پیدا کرده و بازگشته است.
? شیوه پخت آبگوشت و فوت و فن های آن
یک ظرف آب جوش آماده کنید
پایه پخت همه آبگوشت ها یکی است و بر اساس پخت آبگوشت سنتی ایرانی شکل می گیرد.
خیساندن حبوبات (نخود و لوبیای سفید) در آب به مقدار لازم
گوشت خود را از قلوه گاه، گردن، سینه، دنبالچه گوسفند انتخاب کنید.
گوشت، پیاز و حبوباتی که از قبل خیسانده اید درون ظرف آب جوش بریزید.
شعله را کم کنید و درب ظرف را بگذارید.
همیشه گوشتی برای آبگوشت انتخاب کنید که استخوان دار باشد، هر چه گوشت شما چرب تر باشد، غذای شما لذیذتر می شود.
? بعد از دو ساعت
اگر قبل از ریختن گوشت آن را برش بزنید، بهتر می پزد.
به آبگوشت تان لیموی عمانی، کمی نمک و اگر باب طبع تان است، کمی فلفل اضافه کنید.
برای رنگ آبگوشت از رب استفاده کنید
اضافه کردن یک ماهیچه کوچک، کمک زیادی به لعاب انداختن غذای تان می کند.
اگر می خواهیدمزه گوشت کوبیده شما بهتر شود، زمان پخت را به اندازه استاندارد در نظر بگیرید
برای مزه بهتر ترید بگذارید آبگوشت شما بیش از اندازه استاندارد بپزد.
یک قاشق گندم یا بلغور پوست کنده می تواند مزه آبگوشت شما را بهتر کند.
? بعد از سه ساعت
پیشنهاد ما اینست به جای این کار، از زردچوبه و زعفران استفاده کنید، زیرا گوجه فرنگی مزه خودش را به آبگوشت می دهد.
پس از این مدت باید آب گوشت شما آبش نصف شده باشد
وقتی محتویات ظرف تان کاملا پخت استخوان گوشت ها را جدا و سیب زمینی به آن اضافه کنید.
اگر آب نصف نشده بود: شعله را کمی بیشتر کنید و درب ظرف را باز بگذارید تا آب ظرف شما تبخیر شود.
در این مرحله می توانید به آبگوشت خود کمی دارچین اضافه کنید که طمع بسیار خوبی به گوشت می دهد.
ظرف را روی اجاق بگذارید تا سیب زمینی کاملا پخته شود
? حالا آبگوشت شما آماده است
اگر می خواهید آبگوشت را به صورت آماده در سفره بگذارید و کار کوبیدن و ترید را خودتان انجام دهید، بسته به سلیقه خودتان می توانید روی گوشت کوبیده را با سبزی های معطر مانند ریحان یا تربچه یا پیازچه تزئین کنید، هم چنین می توانید نان ترید را با اندازه های مساوی برش بزنید که شکل بگیرد. چند نان لواش در کنار نان سنگک می تواند مزه غذای شما را باز هم تغییر دهد. استفاده از ادویه های خاص اما خیلی کم هم می تواند طعم و عطر خاصی به غذای شما ببخشد که البته تکرار می کنم هر چه کمتر باشد بهتر است.م:ایران...