غم فراق
همه شب نهان بگریم که نهان زما چرایی؟
شده ام اسیر عشقت تو به من بگو کجایی؟
همه «لیت شعر»گویان ز رهت نشان بجویم
مه من کجا نهانی تو ز چشم آشنایی؟
شب و روز من گدایی شده از نسیم کویت
که رساندم غباری به دو دیده توتیایی.
خم دیده لاله گون شد زغم فراق آخر،
نفسی به ما نمایان تو جمال کبریایی.
به چه منزلی قرینی؟به چه محفلی تو مهمان؟
به کدام «ارض رضوئ»به کدام «ذی طوایی»
دل و دیده از فراقت شده خون به عاشقانت،
برسان پیام وصلی تو «معزّ اولیائی»
غم دل مها فزون شد چه خوش آن زمان که گویی:
شب انتظارها شد به سر آمد این جدایی.
سروده :
م . اولیاء
ودر ادامه:
دانلود تواشیح - دانلود مناجات - دانلود مولودی
اگربرآید ماه شب ما،به سر رسداین تاب وتب ما
اگه آقامون نیاد،نذاریم دلا بمیره
ای پادشه خوبان داداز غم تنهایی
ای تو روح و روانم،یادت آرام جانم
به غمی نشسته بودم به گنه شکسته بودم
در خزانم جلوه ای کن ای بهار آفرینش
رویای نیمه شبم تاب تبم چرا نمی آیی
کاش می شدبه شوق تو شقایقی باشم
هستم گدای کوی تو،چشمم بود بر سوی تو