اگر هر انسانی بر طبق طبع و مزاج خویش غذا میل کند، کمتر بیماری به سراغ او خواهد آمد. شناخت طبع بر هر فردی لازم و ضروری است و از طریق آن، میتوان از بسیاری مشکلات که معمولاً برای انسان پیش میآید پیشگیری کرد. بهترین و منطقیترین روش این است که ابتدا طبع و مزاج خود و پس از آن غذای مصرفی روزمره و مناسب خویش را بشناسیم تا دچار بیماری و کسالت نشویم.
راههای آسان تشخیص طبع غالب
بسیاری از بیماریها طبع سرد دارند و بعضی طبع گرم. گاهی چند بیماری مثل کم خونی یا قند بالای خون و ... به طور هم زمان در کسی وجود دارند که هر کدام به سهم خود، بر طبع غالب مریض از نظر سردی و گرمی تاثیر میگذارند، لذا فرد نمیتواند طبع اصلی خود را بشناسد.
فردی که طبع غالبش سودا است، فکر میکند همیشه باید طبع سرد و خشک داشته باشد و اگر یک روز علایمی از گرمی و یا تری در وجودش پیدا شد، فکر می کند اشتباه کرده، در حالیکه اینطور نیست، زیرا ممکن است در شرایطی و به طور موقت، اثراتی از طبع دیگر را نیز در خود حس کند. مثلا در حالی که طبع سردی دارد، گاهی احساس گر گرفتگی هم بنماید و گاهی احساس کند بلغم هم پیدا کرده و خوردن چیزهای بلغمی مثل ماست او را بسیار تحریک کند و یا برعکس صفرا هم پیدا کرده و با خوردن گرمی جات مانند ادویه و فلفل فورا سر و صورتش کهیر میزند.
اینک قاعدهای را به شما یاد میدهیم که تشخیص سردی مزاج از گرمی مزاج را برای شما آسانتر نماید و آن عبارت است از اینکه : آیا در بیشتر حالات، لباس زیاد میپوشید یا خیر خصوصا در زمستان، زیرا کسانی که طبع سرد دارند تحمل سرما را ندارند و کسانی که طبع گرم دارند تحمل گرما را ندارند.
لذا بر اساس این قاعده، سه دسته از افراد را میشود شناسایی نمود:
- افرادی که به طور واضح سرد مزاجند و معمولا بیشتر از دیگران لباس میپوشند.
- افرادی که گرم مزاجند و کمتر از دیگران لباس میپوشند.
- افرادی که در زمستان، زیاد لباس میپوشند و در تابستان هم کم میپوشند.
پس می توان گفت :
سرد مزاج، کسی است که در همه فصول احساس سرما می کند و یا فقط در فصول سرد، سردی مزاج پیدا میکند و گرم مزاج کسی است که در اکثر اوقات سال، لباس زیادی نمیپوشد .
در بین سرد مزاجان گروه بلغمی کسانی هستند که در چهار فصل سال احساس سرما میکنند، ولی گروه سوداوی مزاج خیلی احساس سردی نمیکنند و در برخی فصول سال، احساس سرما دارند.
در بین گرم مزاجها، گروه صفراوی مزاج، همیشه و در هر چهار فصل سال، حرارت بدنشان بالاست و همیشه از گرما شاکی هستند، اما گروه دموی مزاج، فقط در فصول بهار و تابستان از گرما شاکی هستند و در بقیه فصول خیلی احساس گرما ندارند.
پس نتیجه میگیریم :
1- صفراویها در تمام فصول سال، خصوصا در تابستان، حرارت بدنشان بالاست و احساس گرما دارند.
2- دمویها فقط در فصول گرم سال، حرارت بدنشان بالاست، ولی در پاییز و زمستان به لباس گرم احتیاج پیدا میکنند.
3- بلغمیها در تمام فصول سال، خصوصا در زمستان، احتیاج مبرم به پوشیدن لباس گرم دارند.
4- سوداویها هم فقط در فصول سرد سال، یعنی پاییز و زمستان، به لباس گرم احتیاج دارند و در سایر فصول، خیلی احساس سرما ندارند.
5- گروه پنجمی هم وجود دارد که اگر چه ممکن است با یکی از شرایط گفته شده در بالا منطبق باشد، ولی قسمتی از بدنشان همیشه سرد(مثل نوک انگشتان دست) و یا همیشه گرم (مثل کف پا) است.
برخی از بیماریها، قسمتی از بدن را گرم و یا سرد کنند و همین امر باعث اشتباه شما در تشخیص طبع غالب میشود؛ مثلا کم خونی باعث سردی نوک انگشتان دستها و پاها، یائسگی باعث گرگرفتگی بدن و چربی خون بالا باعث داغی کف پا میشود و ممکن است سینوزیت باعث احساس سردی شدید در پیشانی و ورم معده باعث احساس سردی زیاد در ناحیه وسط قفسه سینه گردد.
لازم است شما این گونه موارد استثنا را شناسایی کنید و حساب آن را از طبع غالب خویش جدا کنید، مثلا ممکن است شما صفراوی مزاج باشید و در همه جای بدن و در همهی فصول سال احساس گرما نمایید، اما در عین حال وسط قفسه سینه شما سرد باشد که نشان میدهد ورم معده یا ریفلاکس (ترش کردن غذا) دارید. یا ممکن است بلغمی مزاج باشید و در همه جای بدن و در همهی فصول سال احساس سرما کنید، ولی کف پاهایتان داغ باشد که نشان می دهد چربی خونتان بالاست.
یا این که خانم بلغمی مزاجی که همیشه و در تمام فصول سال، سرد مزاج است، اما اخیرا به علت شروع یائسگی، دچار گر گرفتگی میشود. ولی این شخص در تقسیمات طبعشناسی، همچنان بلغمی مزاج است و احساس گرگرفتگی دلیلی بر گرم شدن مزاج وی نمیباشد، مگر اینکه جدیدا در همهی فصول سال و در اکثر جاهای بدن احساس گرما کند و دیگر احساس سرما نداشته باشد. در این صورت می گوییم که این فرد یائسه به کلی تغییر طبع داده و صفراوی مزاج یا احیانا دموی مزاج شده است. البته معمولا چنین مواردی نادر است.
لذا به این نتیجه میرسیم که برای تشخیص طبع غالب هر فرد، نباید فریب سردی یا گرمی موضعی را بخوریم، بلکه بهترین راه برای تشخیص سردی از گرمی مزاج، همان پوشیدن یا نپوشیدن لباس و در درجه بعدی احساس گرما و در درجه سوم وجود حساسیت پوستی به خوراکیهای گرم مزاج است. مسلم است که فرد سرد مزاج دوش آب سرد نمیتواند بگیرد، ولی فرد گرم مزاج خصوصا صفراوی مزاج این توانایی را دارد.
حال سوال این است که شناخت طبع چه فایدهای دارد؟
پاسخ آن است که با اطلاع از هر نوع طبعی، خیلی چیزها از نظر پزشکی برای ما روشن میشود، لذا دانستن علم طبایع، شما را با تشخیص و درمان بیماریهای مختلف آشنا میسازد.
نامه جالب یک فرزند شهید به پدرش
با افتخار نامه را میخواند و به ماها که مجرد بودیم، میگفت: «شماها چه می دونید متأهل بودن یعنی چی؟ ببینید پسرم برام چی نوشته؟!» او چندین بار نامه را خواند و گریه کرد.»
شهید محمد اصغریخواه، فرمانده گردان کمیل لشکر قدس گیلان بود که در نهم فروردین ماه 1367 در عملیات والفجر ده به شهادت رسید.
همسرش در خاطراتی که از این شهید بیان میکند، آورده است: توی صحبتهای مقدماتی قبل از ازدواج، قول پنج سال زندگی رو بیشتر به من نداده بود. اواخر که به شش سال رسیده بود، به رُخ میکشید و میگفت: «خلف وعده کردم (کول دار بون آغوز پیداودی) یعنی زیر درختی بیثمر، گردو پیدا کردی!»
ثمره این ازدواج دو فرزند به نامهای «سجاد و سوده» است که یقیناً در حال حاضر به یک زن و مرد کامل تبدیل شدهاند.
حضور پدر در صحنههای نبرد باعث شده بود که کودکان دلشان برای بابا بیشتر تنگ بشود و برایش نامه بنویسند. این خطوط سطرهایی از نامه "آقا سجاد" به پدرش است که با دستخط خود آن را نوشته است.
یکی از همرزمان شهید اصغریخواه میگوید:
«برای اولین بار بود که پسرش برایش نامه نوشته بود. با افتخار نامه را میخواند و به ماها که مجرد بودیم، میگفت: «شماها چه می دونید متأهل بودن یعنی چی؟ ببینید پسرم برام چی نوشته؟!» او چندین بار نامه را خواند و گریه کرد.»
متن نامه سجاد به پدرش:
به نام خدا
خدمت پدر بزرگوارم سلام
امیدوارم که حالتان خوب باشد. بابا جان من و سوده دلمان برایت تنگ شده است. زودتر دشمنان را بکش و پیش ما بیا و ما را بیرون ببر؛ زیرا از وقتی که شما به جبهه رفتید مامان ما را هیچ جا نبرده. من همیشه به مدرسه و سوده به کودکستان میرود. ما همیشه سفارش شما را به یاد میآوریم. بابا جان من به شما قول میدهم که پسر خوبی و مانند شما دلیر باشم و نمرات خوب بگیرم.
خدا نگهدار شما، پسرت سجاد
پرتگاه زندگی
فرازهای زندگی جومپا لاهیری
جومپا لاهیری متولد 11 ژوئیه 1967 در لندن با نام نیلانجانا سودشناست. این نویسنده آمریکایی هندیتبار با نخستین اثرش، مجموعه داستان مترجم دردها (1999)، برنده جایزه ادبی پولیتزر در سال 2000 شد. همچنین نخستین رمان او به نام همنام (2003) در ساخت فیلمی به همین نام در سال 2007 مورد اقتباس قرار گرفته است. لاهیری از جمله نویسندگانی است که در ایران با استقبال خوب مخاطبان روبهرو شده است. مطلب پیش رو جزئیاتی از زندگی لاهیری را بیان می کند.
کتابها و داستانهایی که توی آنها بود، تنها چیزهایی بودند که در بچگی احساس میکردم میتوانم مالک شان باشم. پدر من یک کتابدار است، و شاید چون والدینم خرید کتاب برای من را ولخرجی میدانستند، من تقریبا هیچ کتابی نداشتم که بخواهم آنها را از آن خودم بدانم. بعضی وقتها به نظر میرسید که تلاشهای خانوادهام برای پر کردن خانه از کتاب نقش بر آب میشود؛ در خانه ما چیزهایی برای خواندن پیدا میشد ولی کم بود و در من رغبت چندانی ایجاد نمیکرد .
به دنبال این بودم که به واسطه کتاب ارتباطی بین خودم و والدینم ایجاد کنم. ولی والدین من چیزی برایم نمیخواندند یا برایم داستان تعریف نمیکردند؛ اولین تجربه من در مورد اینکه بشنوم کسی داستانی را با صدای بلند بخواند، زمانی برایم پیش آمد که برای اولین و آخرین بار پدربزرگ مادریام را دیدم.
بنگالی اولین زبانی بود که من یاد گرفتم، زبانی که در خانه میشنیدم و صحبت میکردم. ولی کتابهای دوران بچگیام به زبان انگلیسی بودند، و موضوع بیشتر آنها یا زندگی انگلیسیها بود یا آمریکایی ها. نسبت به این احساس که دارم به فرهنگ غیر تعدی میکنم، آگاه بودم.
در زندگی واقعی، مخصوصا موقعی که دختر جوانی بودم، از شرکت کردن در فعالیتهای اجتماعی میترسیدم. نگران این بودم که دیگران در مورد من چه فکر و چه قضاوتی ممکن است بکنند. ولی وقتی خواندن را شروع کردم دیگر از این نگرانیها راحت شده بودم.
کلاس پنجم بودم که برای نوشتن داستانی به نام «ماجراهای یک ترازو» برنده یک جایزه کوچک شدم؛ در این داستان، راوی که خود ترازو است، دستهای مردم و سایر موجودات را که با آن دیدار میکنند، توصیف میکند. سرانجام به دلیل زیاد بودن وزن زمین ترازو خراب میشود و آن را توی زبالهها پرتاب میکنند. برای اولین بار، صدایی در ذهنم به من گفت: « این کار را انجام بده.»
من هیچوقت اولین داستانی را که نوشتم برای جایی نفرستادم. به خودم فرصت دادم تا داستانهای بیشتری بنویسم. شروع به نوشتن کردم و بعد کتابی خریدم که میگفت کجا میشود یک داستان را پست کرد. چون من میخواستم آنها را بیرون بدهم و آنوقت چیزهای دیگری بنویسم. این برای سالها ادامه داشت.
ولی با بالاتر رفتن سنم و ورود به مرحله نوجوانی و سالهای پس از آن، نویسندگیام در آنچه به نظر میرسید تناسب معکوس سالهای عمرم باشد، دچار افت شد. در دانشکده که رشتهام ادبیات بود، تصمیم گرفتم استاد زبان انگلیسی بشوم. در بیست و یک سالگی، نویسنده درون من مثل مگسی در یک اتاق بود؛ حضور داشت ولی بیاهمیت بود؛ بیهدف بود؛ عدم اعتماد به نفس من کلی و پیشگیرانه بود، چون میخواستم مطمئن بشوم پیش از آن که دیگران فرصت این را بیابند که نوشتههای من را قبول نکنند، خودم پیشاپیش نوشتههای خودم را قبول ندارم. من بیشتر عمرم را دلم میخواست کسدیگری باشم؛ به نظر من، مشکل و دلیل اصلی ایجاد وقفه در روند خلاقیتم همین بود.
در ذاتم نبود که آدم جسور و با اعتماد به نفسی باشم. عادت داشتم برای راهنمایی، برای تاثیر گذاری و بعضی وقتها هم برای اساسیترین سرنخهای زندگی به دیگران نگاه کنم. این در حالی بود که داستاننویسی یکی از جسورانهترین کارهایی است که آدم میتواند انجام بدهد.
من در زندگی مثل پدرم عمل کردم، و دنبال حرفهای گشتم که مثل کار پدرم برایم ثبات و امنیت در پی داشته باشد. ولی در دقیقه آخر، از به دست آوردن چنین کاری کنار کشیدم، چون میخواستم نویسنده بشوم. کنار کشیدن از یک کار ثابت برای من که میخواستم نویسنده بشوم هم بسیار ضروری بود و هم نگران کننده.
من الان پدرم را میبینم که با وجود واقع بین بودنش، به سمت پرتگاهی که خودش باعث به وجود آمدنش شده، کشیده شده و کشور و خانواده خود را ترک کرده و خودش را از حس اطمینان خاطری که در تعلق و وابستگی وجود داشته، محروم کرده است ولی من در مقابل، بیشتر عمرم را خواستهام که به جایی تعلق داشته باشم یا جایی که والدینم مال آنجا بودند یا آمریکا که در برابر مان گسترده بود. خودداری والدینم از حس رها کردن و تعلق داشتن کامل به هندوستان یا آمریکا در مرکز چیزی قرار دارد که من به شکلی کمتر واقعی، سعی میکنم در نویسندگی انجامش بدهم. نویسندگی که در من به دلیل ناتوانیام در داشتن حس تعلق به وجود آمده، در واقع نویسندگی خودداری من از رها کردن است.
تمام دنیای اینترنت برایم مثل یک آشفتگی میماند. بهویژه از وقتی که توانسته روی کامپیوتر من باشد، یعنی جایی که مینویسم. دلم میخواهد که به کامپیوتر بهطور روانشناختی فکر کنم، که بیشتر مثل یک فضای خالی است تا چیزی مثل فشار دادن یک دکمه و پدیدار شدن دنیا.
تاریخ زیبایی
«تاریخ زیبایی»
اومبرتو اکو
ترجمه و گزینش: هما بینا
پیشگفتار و تحشیه: جهانگیر شهدادی
انتشارات: موسسه تالیف، ترجمه و نشر آثار هنری (متن)
شمارگان: دوهزار نسخه
قیمت: هفتهزار و 500 تومان
«اومبرتو اکو» یکی از نادر اندیشمندان معاصر غربی است که در زمینههای فرهنگی گوناگونی فعالیت داشته است، از مقالات و نوشتههای او در زمینه زیباشناسی، نشانهشناسی و فلسفه گرفته تا طنز نویسیها و قصه نویسیهایش. در فرهنگ غربی، گفته میشود، اکو به عنوان یکی از نظریه پردازان بنیادین مدرنیته تاثیرگذار بوده و نقشی متعادل کننده و واقع بینانه در اندیشه معاصر غرب داشته است.
مقدمه و نه فصل از هفده فصلِ کتاب را اکو نوشته است و دیگر فصلها به سرپرستی او به قلمِ «جورلامو دو میکله» استاد فلسفه و همکار او در دانشگاه بولونا در ایتالیا، نوشته شده است. در مروری تاریخی برای یافتن تعریفها و تاویلهایی از زیبایی در این کتاب، اکو و همکارش «جورلامو دو میکله» میکوشند دیدگاه خود را با تکیه بر مدارک علمی، تاریخی، هنری یا فلسفی غرب بیان کنند و برای تایید آنها، اینجا و آنجا، این نظریهها را با تصویر یا برگزیدههای از متنهای نظری همراه کنند.این هفده فصل، که هرکدام شامل بخشهای متعدد است، بررسی زیبایی را به روال معمول پژوهشهای غربی، از تمدن یونان کهن آغاز میکند و با گذشت از دورههای گوناگون تاریخ فرهنگ غرب به زمان حال میرسد. جستجوی او برای یافتن تعریفی از زیبایی در دوران کنونی به ویژه برای نسل امروزی جالب است.
تاویلهای بیان شده در این کتاب نیز مانند کلیه کتابهای تاریخی درباره فلسفه و هنر غرب از تمدن یونان آغاز میشود. حقایق و اسنادی که پژوهشگران غربی در این موارد بر آنها تکیه میکنند، در اصل میراث فرهنگی قرون وسطای اروپا است.
در هر فصل کتاب از تصاویر زیادی که با متن نوشتاری ترکیب یافتهاند استفاده شده است. گویا بسیاری از این تصویرها برای توضیح و تفسیر بیشتر متن به کار رفتهاند که به نظر میرسد بسیاری از آنها برای درک اصل مطلب چندان لازم نیست، ولی به زیبایی کتاب افزودهاند. گویا، تنها تصاویری برگزیده شدهاند که دسترسی به آنها در کتابهای ترجمه شده درباره هنر غرب کمتر امکانپذیر است.
در هر بخش کتاب به دنبال مطلب اصلی، گلچینی از نوشتههای نظریهپردازان، نویسندگان یا شاعران دورههای متفاوت به عنوان شاهد موضوع آورده شده که از میان آنها گزیدههایی که به متن اصلی میافزودند، انتخاب و ترجمه شده است.
مولف به مخاطب نشان میدهد چگونه در حالی که نگارههای نقاشان و مجسمهسازان دورهای خاص الگوی زیبایی ویژهای را برای انسان، طبیعت یا اندیشههایشان گرامی میداشتهاند، آثار ادبی همان دوره الگوهای دیگری را ستودهاند و اینکه چگونه گاه برخی شاعران غزلسرای یونانی در توصیف زیبایی شعر سرودهاند، لیکن این زیبایی مدتها در نقاشی یا مجسمهسازی عصری بازشناخته شده است.
جهانگیر شهدادی در مقدمهای که بر کتاب نوشته توضیح داده است: «کتاب حاضر بر این اصل آغاز میشود که زیبایی هرگز مطلق و ثابت نبوده، و به تناسب دوره تاریخی و سرزمینی خاص، جنبههای متفاوتی به خود گرفته است. این امر تنها شامل زیباییی جسمانی(مرد، زن، منظره) نمیشود، بلکه زیبایی خداوند، قدسیان، یا اندیشهها را نیز در بر میگیرد».
کتاب حاوی 17 فصل «آرمان زیباییشناسی در یونان قدیم»، «آپولونی و دیونوسیوسی»، «زیبایی در قالب تناسب و هماهنگی»، «نور و رنگ در قرون وسطا»، «زیبایی هیولا»، «از شعر روستایی تا زن فرشتهسان»، «زیبایی سحرآمیز از سده پانزدهم تا شانزدهم»، «بانوان و قهرمانان»، «از ملاحت تا زیبایی ناآرام»، «استدلال و زیبایی»، «امر شکوهمند»، «زیبایی رمانتیک»، «کیش زیبایی»، «شی جدید»، «زیبایی ماشین آلات»، «از فرمهای انتزاعی تا اعماق مواد» و «زیبایی رسانهها» است.
هما بینا با بیان اینکه دو نکته کتاب «تاریخ زیبایی» را از آثار مشابه خود متمایز و خواندنیتر میکند، اظهار داشت: نخست، گستردگی بررسیهای مربوط به زیبایی در ژانرهای مختلف هنرهای تجسمی، ادبیات، هنرهای نمایشی، فلسفه، اسطوره، الهیات و دورانهای گوناگون از یونان کهن تا به امروز است.
دوم، بیان سهل و ممتنع نوشتن و تاویلهای این کتاب است که آن را با کتابهای تاریخ هنر، یا تاریخ ادبیات، یا فلسفه هنر و مشابه آنها متفاوت می کند. اومبرتو اکو و همکارش با بیانی روشن و به اختصار سرتاسر تاریخ فرهنگی اروپا را در مینوردند، ولی در این گذر دریافتهای عمیق و گاه پیچیدهای را مطرح میکنند، از قبیل ارتباط تعریفها با تعبیرهای زیبایی از دوران کهن تا دوران مدرن، رابطه تعریف زیبایی در هر عصر با مکاتب فکری و فلسفی زمان خود، دگرگونی تعریف زیبایی همراه با دگرگونیهای اجتماعی و انقلابهای فکری و رابطه تعریفهای زیبایی با ارزشهای فکری و معنوی هر فرهنگ.
معرفی کتاب های «موعود حق»، «غرب و آخرالزمان» و «عصر ظهور».
«موعود حق»
حجتالاسلام والمسلمین محبوب شفائی
مرکز نشر سنابل
شمارگان 1000 نسخه
248 صفحه
بها: 39000 ریال
اثر حاضر، در پی آن است تا اثبات کند که حقیقت فرج و آسایش همه مومنان و مستضعفان به دست توانای امام زمان(عج) است و تمام درد و رنج انسان فقط با ظهور با برکت او پایان خواهد یافت.
بر اساس مطالب کتاب، واژه «انتظار» را نمیتوان بهانه سستی و خمودی خویش قرار داد و وجدان مذهبی خود را به نام آن و از کوشش و پیکار در راه دین شانه خالی کرد. انتظار در خودسازیهای فردی، خودیاریهای اجتماعی و حل نشدن در مفاسد محیء تاثیر بسزایی دارد که از فلسفه مهم اتنظار به شمار میآیند؛ رابطه تشابه در میان مساله «انتظار» و «جهاد» و مبارزه با دشمن وجود دارد.
عقیده به ظهور حضرت «موعود حق» اختصاص به اسلام ندارد، بلکه سایر ادیان و مکاتب را نیز شامل میشود. از همه مهمتر، دشمنان اسلام اعتراف خود را به سازندگی انتظار اعلام کردهاند. منتظران و هر یک از سازمانها و نهادها برای ترویج فرهنگ انتظار وظایفی را بر عهده دارند، منجمله از خویشتن باید افرادی مسلمان و بیدار بسازیم تا بتوانیم با بالا بردن آگاهی عقیدتی و پایبند بودن به اخلاق نیکو و پسندیده اسلامی، جلوی تهدیدهای دشمنان را بگیریم.
کتاب حاضر در هشت فصل، مطالب بسیار مفیدی را درباره مهدی موعود(عج) به منتظران هدیه میدهد. «مهدویت از دیدگاه ائمه اطهار(علیهمالسلام)، انتظار چیست؟ منتظر کیست؟، انتظار از منطر اصول اعتقادی، مبادرت و مبانی انتظار، نقشآفرینی فوائد انتظار، دیدگاه اسلام درباره ظهور حضرت مهدی(عج)، دیدگاه اسلام شناسان در ظهور مهدی(عج) و وظایف شیعیان در دوران غیبت کبری» عناوین فصول هشتگانه این اثرند.
«غرب و آخرالزمان»
اسماعیل شفیعی سروستانی
نشر هلال
شمارگان 5000 نسخه
216 صفحه
بها: 25000 ریال
این اثر، بر محور و بنیاد رویکرد غرب در عصر و شرایط حاضر به موضوع و مفهوم آخرالزمان استوار است و جستوجویی پژوهشگرانه از درونمایه و انگیزه مخفی پشت این رویکرد محسوب میشود.
عنوان غرب و آخرالزمان، بیدرنگ دو موضوع پیوسته، اما مجزا را در ذهن متبادر و این سوال را برای شنونده ایجاد میکند که کدام یک از این دو موضوع در این اثر مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است؛ موضوع و مصداق آخرالزمان در فرهنگ و ادب غربی(غرب مسیحی) یا رویکرد غرب به موضوع آخرالزمان و موقعیت غرب در عصر حاضر.
موضوع نخست، نگاه و نگرش حاکم و منتشر در ادب و ادبیات مذهبی غرب درباره آخرالزمان، منجیگرایی و موعودگرایی را مطالعه و ویژگیهای کلامی، تاریخی این بحث را در میان منابع و سابقه مذهبی جستوجو میکند؛ در حالی که موضوع دوم، نشانهها و صورتهای رویکرد غرب به موضوع آخرالزمان را در عصر و شرایط حاضر بررسی و با بیان مصادیقی درباره این رویکرد، مجموعه عوامل موثر در گسترش آن را مورد بررسی و مطالعه قرار میدهد.
در بحث دوم، وجه اجتماعی و سیاسی پررنگتر از وجه کلامی و تاریخی موضوع، خود را مینماید.
خبرگزاری کتاب ایران
«عصر ظهور»
نام کتاب: عصر ظهور
نویسنده: حجت الاسلام علی کورانی
مترجم: عباس جلالی
ناشر: سازمان تبلیغات اسلامی
تعداد صفحات: 588 صفحه
هرج و مرج در دنیا فراگیر می شود، روزانه صدها قتل و جنایت در اقسی نقاط جهان اتفاق می افتد. ارتش های جهان خود را تجهیز می کنند. نیروهای نظامی غرب در شرق پایگاه های نظامی بر پا می کنند. فساد و فحشا دنیا را فرا می گیرد و مردم دنیا تشنه عدالت می شوند، عدالتی که گویا به دست شخصی در زمین گسترده خواهد شد که ادیان مختلف هزاران سال پیش خبر از ظهور او داده اند. این سالها اما با اتفاقاتی که در سراسر دنیا و مخصوصا منطقه خاور میانه در حال وقوع است هر چه بیشتر توجه مردم را به مسئله آخر الزمان جلب شده است.
عصر ظهور حاصل تلاش نویسنده لبنانی الاصل شیعه است که به جمع آوری روایات معتبر در زمینه اتفاقات آخر الزمان و فراهم شدن زمینه ظهور منجی می پردازد. کتاب در 18 سرفصل تقسیم بندی شده است و به وقایع ایران، عراق، یمن، فلسطین و… و شخصیتهای موثر در هنگام ظهور من جمله سفیانی، سید خراسانی، سید یمانی و .. می پردازد.
این کتاب اولین بار در سال 68 ترجمه و در ایران انتشار یافت.
دخترها نمیتوانند
1- با داشتن دماغی تیر کمونی یا عقابی متالیک به جراح مراجه نکنند!
2- با دیدن یکی خوش تیپتر از خودشون، میگرن نگیرن و از زور ناراحتی غش نکنند!
3- با داشتن قدی کوتاه کفش پاشنه 60 سانتی نپوشند و احساس قد بلندی نکنند!
4- روزی 24 ساعت با تلفن حرف نزنند!
5- روزی 30-40 هزار تومان آت و اشغال نخرند!
6- از مهمونی و عروسی و برای هم خالی نبندند و با خالیبندی لایه اوزون رو سوراخ نکنند!
7- با یه دماغ عمل کرده احساس خوشگلی نکنند و فکر نکنند که مادر زادی همینجوری بودن!
8- مطالب چرت و پرت این قسمت رو بخونند و از عصبانیت سکته نکنند!
پسرها نمیتوانند
1- با داشتن هیکلی ضایع تیشرت تنگ نپوشند و فیگور نگیرند!
2- از کلاس پنجم دبستان صورتشون رو سه تیغه نکنند !
3- پس از یافتن اولین مو در پشت لب احساس مردانگی نکنند و به فکر ازدواج نیفتند!
4- در میهمانیها و محافل خانوادگی احساس بامزگی نکنند و چرت و پرت نگویند!
5- ادعای با مرامی و با معرفتی و با وفایی و غیره نکنند!
6- کت و شلوار صورتی با بلوز زرد نپوشند و کراوات قهوهای نزنند!
7- احساس با غیرتی نکنند و راه به راه به آبجی کوچیکه گیر ندهند!
8- از 9 سالگی پشت ماشین باباشون نشینند و پدر ماشین رو در نیارند!
9- چرت و پرت نگند و از خودشون تعریف نکنند!
هل حمامم .. از زبان سهراب سپهری
اهل حمامم
پوستم مهتابی ست
چشمهایم آبی ست
پدرم دلاک است
سر طاسی دارد
لُنگ می اندازد
شامپو مصرف کرد
کله اش هی کف کرد
و سپس مویش ریخت
و چه اندازه سرش براق است!
حرفه ام دلاکی ست
هدف من پاکی ست
می نشیند لب سکو آرام
یک نفر با احساس
و تصور کرده، خوش پر و پاست!
کودکی را دیدم
می دود در پی صابون و لگن
ای نهان در پسِ دَر
خشک آوردم، خشک!
مشتری های عزیز
لگن خاصره تان سالم باد!
رخت ها را نکنید
آب مان بند آمد !
یکی از مسائلی که همواره در علم تغذیه مورد توجه قرار میگیرد، آرامش هنگام غذا خوردن است. این موضوع همراه آرامش محیطی در هنگام تناول غذا، نداشتن استرس و عدم فعالیت به ویژه در کودکان و توجه کامل به غذا، به عملکرد هر چه بهتر دستگاه گوارش کمک میکند.
به طور کلی، آرام غذا خوردن باعث میشود هضم غذا از دهان بهتر آغاز شود.
از آن جایی که یک بخش هضم، بخش مکانیکی است بنابراین بهتر جویدن غذا موجب میشود که به قطعات کوچکتری خرد شده و هر چه غذا خردتر شود هضم آن در معده و روده بهتر به انجام برسد. در صورتی که با عجله خوردن غذا باعث خواهد شد تا غذا با قطعات درشتتری بلعیده شود و فشار بیشتری هنگام هضم به معده و روده وارد آید.
مدت زمان جویدن غذا با فاز مغزی ارتباط مستقیمی دارد و جویدن بیشتر باعث میشود طعم و بوی غذا بهتر احساس شود و این طعم و بو به دنبال جویدن
سبب فعالتر شدن گیرندههای انتقالدهنده پیام شود
مرحله دوم هضم، بخش شیمیایی است به این ترتیب که آنزیمهای بزاق میتوانند در این امر تأثیرگذار باشند و بخشی از هضم را در دهان انجام دهند تا مراحل بعدی راحتتر انجام گیرد.
***
نکته دیگری که در این میان مهم است، فاز مغزی غذا است. لذت بردن از غذا در محیطی که آرام است و فرد در کمال آرامش غذا میخورد، بهتر صورت میپذیرد و پیامهایی از سوی مغز برای ترشح آنزیمهای هضمکننده در سایر اندامهای دستگاه گوارش ارسال میشود.
البته غیر از آرام غذا خوردن و بودن در محیط آرام، با هم غذا خوردن به ویژه
در کودکان به هضم و جذب بهتر غذایشان کمک میکند و از جمله عوامل لذت بردن از غذا به حساب میآید
تحقیقات صورت گرفته در رابطه با تند یا کند خوردن غذا نشان داده است، مدت زمان جویدن غذا با فاز مغزی ارتباط مستقیمی دارد و جویدن بیشتر باعث میشود طعم و بوی غذا بهتر احساس شود و این طعم و بو به دنبال جویدن سبب فعالتر شدن گیرندههای انتقالدهنده پیام شود. در ضمن، مطالعات نشان دادهاند رها شدن و افزایش فعالیت مولکولهای انتقالدهنده پیام برای هضم تا 50 درصد با فاز مغزی غذا مرتبط است.
لازم به یادآوری است که اگر غذا با تکههای خرد نشده وارد دستگاه گوارش شود، اولاً ورود غذا به مرحله بعدی سختتر خواهد بود و غذایی که خوب هضم نشده به رشد بیشتر باکتریها کمک میکند که این باکتریها عاملی برای نفخ خواهند بود. بنابراین، جویدن باید به اندازهای آرام صورت گیرد که فرد طعم و بوی غذا را در دهان حس کند.
البته غیر از آرام غذا خوردن و بودن در محیط آرام، با هم غذا خوردن به ویژه در کودکان به هضم و جذب بهتر غذایشان کمک میکند و از جمله عوامل لذت بردن از غذا به حساب میآید.
از این گذشته، برخی افراد عادت دارند مدام از سر میز غذا بلند شوند و دنبال کارهایشان بروند و بین غذاخوردنشان وقفه ایجاد کنند. در صورتی که فاصله ایجاد شده زیاد باشد به طوری که جویدن قطع شود، چون فرآیند هضم از جویدن شروع میشود ممکن است از آنجا گیرندهها تحریک شده ولی غذا وارد مرحله بعدی نشده و هضم صورت نگیرد و دچار اختلال شود.
قرآن مجید در آیات نورانی خود اعلام میدارد که اجر اهل ایمان و مزد نیکوکاران ضایع نخواهد شد.
کتاب الهی با بیانی رسا فریاد میکند که وعدهی خداوند حق است، و در این وعده خلافی وجود ندارد.
قرآن مجید برای اهل ایمان و دارندگان عمل صالح و به عبارت دیگر برای مؤمنین، محسنین، مصلحین، متقین و مجاهدین چند نوع اجر بیان مینماید:
اجر عظیم- اجر کبیر- اجر کریم- اجر غیر ممنون- اجر حسن.
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ» (مائده : 9)
خداوند به کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند وعدهی آمرزش و اجر بزرگ داده است.
«إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ» .(هود : 11)
مگر آنان که در برابر فتنهها و حوادث و معاصی پایداری نمودند، و عمل صالح انجام دادند، برای اینان آمرزش و اجر کبیر است.
«مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ» (حدید: 11)
کیست آن که به خداوند قرض نیکو دهد پس خداوند بر او دو چندان گرداند، و برای اوست اجر کریم.
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ» (فصلت : 8)
آنان که ایمان آوردند و عمل شایسته انجام دادند، پاداشی جاودانه دارند.
«... فَإِنْ تُطِیعُوا یُؤْتِکُمُ اللَّهُ أَجْراً حَسَناً...» (فتح : 16)
اگر خدا را اطاعت کنید، خداوند به شما اجر نیکو عنایت میکند.
کسب خیر و سعادت آخرت چگونه است؟!
آری اگر نعمت قلب مصرف ایمان شود، نعمت عقل خرج اندیشه در حقایق گردد، نعمت اعضا و جوارح مصرف عمل صالح شود، نعمت مقام و مال و ثروت در راه حل مشکلات عباد خدا خرج شود، و خلاصه اگر از تمام نعمتها، در راه عبادت و طاعت و خدمت به خلق و احسان و نیکی، و تقوا و عفت کمک گرفته شود، انسان علاوه بر خیر و سعادت در دنیا، در آخرت از پنج نوع اجر برخوردار خواهد شد، و این به کارگیری نعمتها در برنامههای صحیح، کاری طاقت فرسا نیست، بلکه واقعیتی است که از عهدهی هر مرد و زنی برمیآید، تا جایی که بین انسان و حضرت حق، حجابی و مانعی باقی نماند و انسان لذت قرب و وصال و لقاء را بچشد.
مگر نه این است که رسول حق و امامان معصوم با قدرشناسی از نعمتها، و بجا مصرف کردن آنها از تمام حجابهای ظلمانی و نورانی عبور کرده، تا جایی که بین آنان و حضرت معبود فرقی و مباینت و جدایی- جز این که آن بزرگواران مخلوق و عباد خدا بودند- بر جا نماند!
در توقیع شریفی که از ناحیهی مقدسه به دست شیخ کبیر ابی جعفر محمد بن عثمان بن سعید بیرون آمد میخوانیم:
وَآیاتُکَ وَمَقَاماتِکَ الَّتِی لَاتَعْطیلَ لَها فِی کُلّ مَکانٍ، یَعْرِفُکَ بِهَا مَنْ عَرَفَکَ، لَافَرْقَ بَیْنَکَ وَبَیْنَها إلّاأنَّهُمْ عِبَادُکَ وَخَلْقُکَ.
خداوندا! پیامبر و امامان معصوم، نشانهها و مقامات تواند که در آن آیات و مقامات در هر مکان تعطیل نخواهد بود، هر کس تو را بشناسد به آن آیات بشناسد، و میان تو و آنان جدایی و مباینتی نیست جز آنکه آنان بنده و مخلوق تواند!
نعمات به خودی خود مانع و حجاب برای ترقی نیست!
باید به این معنا توجه داشت که نعمتها به خودی خود، مانع و حجاب بین انسان و خدا نیست، بلکه این روش و منش شیطانی انسان است که بر اثر برخورد نامناسب با نعمت، بین انسان و حق ایجاد حجاب میکند. اگر برخورد با نعمت برخورد صحیح و عرشی و ملکوتی باشد، نعمت، کمکی برای رساندن آدمی به مقام قرب خواهد شد.
انبیا و ائمه از نعمتهای گوناگون مادی و معنوی حق بهرهمند بودند، زن و فرزند داشتند، برای آنان خانه و زندگی بود، معیشت خود را به وسیلهی دامداری و کشاورزی و تجارت و صنعت و معاملات مادی تأمین مینمودند، در عین حال بین آنان و خداوند حجابی نبود.
اگر در انسان روح عبادت و طاعت، و مایهی تسلیم و بندگی قوی باشد، و قلبش از انوار معرفت، و نفسش از امواج حسنات منور باشد، بدون شک از حیات دنیا با تمام ابزار و وسایل، و عناصر و موادش برای رسیدن به مقامات معنوی استفاده خواهد کرد. کسی که روح اطاعت و عبادت ندارد با نعمتها برخورد صحیحی نخواهد داشت، هر چه نعمت بر او افزون شود بر طغیان و کبر و غرور و نخوتش بیفزاید.
بر اساس گفتار امیرالمؤمنین علیهالسلام در دعای کمیل، مگر میتوان باور کرد قلبی که جای توحید است، دلی که خانهی معرفت است، زبانی که گویای ذکر است، باطنی که به عقد عشق و محبت استوار است، درونی که با اعتراف صادقانه و نیکی پاک نسبت به حریم حضرت رب خاضع است، صورتی که به پیشگاه مولا بر خاک عبادت نهاده شده است، زبانی که به توحید و شکر حق در گردش است، قلوبی که به الهیت حضرت او معترف است، اعضا و جوارحی که مشتاقانه به مکانهای عبادت شتابان است فردای قیامت به آتش دوزخ بسوزد!!
نعمتهایی که خرج طاعت و عبادت و خدمت و احسان میشود، فردای قیامت از افق آن نعمتها، جز خورشید رضای حق، و هشت بهشت عنبر سرشت طلوع نخواهد کرد.
نتیجه گیری :
1- از مجموعهی آیاتی که گذشت استفاده میشود که عبادت و بندگی و طاعت و خدمت، عبارت است از شناخت منعم و نعمت، و مصرف نمودن نعمت در مسیری که خداوند معین فرموده.
2- گناه و معصیت و خطا و اثم و شرک و کفر و فسق و فجور و فحشاء و منکر، عبارت است از غفلت از منعم، و مغرور شدن به نعمت، و اعراض از حق، و مصرف کردن نعمت در مسیر هوا و هوس و شهوات حرام و غیر منطقی.
یَا أیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُم مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّکُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدیً وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ (یونس (10): 57)
2) اگه راهنمای چپ رو بزنه و سمت راست بپیچه!
3) وقتی پشت سرش باشی و چراغ بزنی یا بوق بزنی توی آینه رو نگاه کنه تازه یادش میاد که روسریش رو باید درست کنه!
4) وقتی که با سرعت 140 تا یه پیچ رو دور بزنه! (البته این یکی در مورد خانوم ها صدق نمیکنه چون اونا بشتر از 14 تا نمیرن)
5) وقتی که برن پمپ بنزین و بعد از زدن بنزین با همون شیلنگ داخل باک حرکت کنن برن!